کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
break into پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
break into
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن
-
واژههای مشابه
-
break in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن، عادی شدن، حرز را شکستن و بزور داخل شدن، در میان صحبت کسی دویدن
-
break with
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن با
-
breaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن، تفکیک، فتق
-
breakings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکست خوردن، تفکیک، فتق
-
break-in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن، عادی شدن، حرز را شکستن و بزور داخل شدن، در میان صحبت کسی دویدن
-
break down
فرهنگ لغات علمی
شکست الکتریکی
-
spring break, march break
تعطیلات بهاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تعطیلات یکهفتهای مدارس و دانشگاههای برخی کشورها در اوایل فصل بهار که غالباً موجب فعالیت گردشگری دانشجویان میشود
-
break sheer
لَمانشکسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حالت شناورِ درلنگری که براثر فشار باد و جریان آب از حالت لَمان خارج شود
-
emulsion breaking
نامیزهشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کاهش پایداری پراکنۀ مایعی در مایع دیگر
-
foehn break
وقفۀ گرمبادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← کاف گرمبادی
-
break lock
قفلشکنی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیتی که در آن حسگر یا ماسورۀ هدفجو (homing fuze) هدفی را که بر روی آن قفلگذاری شده بوده است، گم میکند
-
psychotic break
فروپاشی روانپریشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] پدید آمدن ناگهانی علائم روانپریشی در فرد که به قطع رابطۀ او با واقعیت منجر میشود
-
symmetry breaking
شکست تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انحراف از تقارن که در بسیاری از سامانههای فیزیکی دیده میشود