کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
brain-fag پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
brain-fag
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مغز استخوان
-
واژههای مشابه
-
fagging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، جان کندن، از پا در اوردن، خرحمالی کردن، سخت کار کردن، خسته کردن
-
fags
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاکس، خرحمالی، حمال مفت، خدمتکار، سیگار، سیگارت، جان کندن، از پا در اوردن، خرحمالی کردن، سخت کار کردن، خسته کردن
-
fagged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاجعه، مانده
-
braining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مغذی، مغز کسی را دراوردن، بقتل رساندن
-
brains
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مغز، هوش، مخ، ذکاوت، کله، خرد، مغز کسی را دراوردن، بقتل رساندن
-
fag out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون آمدن
-
brain coral
مرجان مغزگون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] مرجان آبسنگسازی (reef-building coral) که در ظاهر شبیه به مغز انسان است
-
brain trust
رایوران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] گروهی از افراد صاحبنظر نزدیک به رئیسجمهور یا نامزد ریاستجمهوری که در سیاستگذاری یا ادارۀ امور او را راهنمایی میکنند
-
brain trust
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتماد مغزی
-
brain science
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علم مغز
-
brain dead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ مغزی
-
brain truster
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراستر مغز
-
brain doctor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دکتر مغز