کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bombed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
bombed
/bämd/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
bombed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمب گذاری شده، بمباران کردن
-
واژههای مشابه
-
bomb
بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جنگافزاری حاوی یک مادۀ منفجرۀ شیمیایی یا میکربی یا هستهای که معمولاً با هواگرد پرتاب میشود
-
A-bomb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک بمب
-
bombs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمب، نارنجک، بمباران کردن
-
bombe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمب
-
bombes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمب ها
-
bombing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمب گذاری، بمباران کردن
-
bombings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمبگذاری ها
-
bomb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمب، نارنجک، بمباران کردن
-
loft bombing, toss bombing
بمباران کمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی بمباران که در آن هواپیمای حامل بمب در ارتفاع پایین به هدف نزدیک میشود و در هنگام بالا رفتن، بمبهای خود را در نقطهای ازپیشتعیینشده بر روی هدف میریزد
-
bombing run
گام بمباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از عملیات پروازی شامل شروع عملیات و یافتن هدف و رسیدن به نقطۀ رهاسازی بمب
-
bomb bay
مقرّ بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محل استقرار بمب در هواگَرد
-
bombing angle
زاویۀ رهاسازی بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] زاویۀ میان خط عمود بر هواگَرد و خط فرضی میان هواگَرد و محل اصابت بمب
-
fire bomb
بمب آتشزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی پرشده با مخلوطی از بنزین ژلاتینیشده و مجهز به یک چاشنی