کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bombardment پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
bombardment
/bämˈbärdmənt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
bombardment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمباران
-
واژههای مشابه
-
bombarder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمباردر
-
bombarde
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمباران
-
bombards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمبارداران، بمباران کردن، بتوپ بستن
-
bombarded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمباران شده، بمباران کردن، بتوپ بستن
-
bombarding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمباران کردن، بتوپ بستن
-
bombard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بمبارد، بمباران کردن، بتوپ بستن
-
back-bombardment
فرهنگ لغات علمی
بمباران بازگشتی
-
back-bombardment
فرهنگ لغات علمی
بمباران بازگشتی
-
particle bombardment, microprojectile bombardment
ذرهباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← زیستباران
-
bomb site, bombing site, bombarded site
محل بمباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منطقهای که ساختمانهای آن را بمب ویران کرده است
-
جستوجو در متن
-
biolistics, particle gun technique, particle acceleration technique
زیستباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] نوعی روش انتقال ژن که در آن ذرات تنگستن یا طلای پوشیده با دِنا به سمت یاختهها یا بافتها یا اندامهای هدف پرتاب میشود متـ . ذرهباران particle bombardment, microprojectile bombardment