کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bolt پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
bolt
/bōlt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
bolt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ، توپ پارچه، سرند، از جا جستن، پیچاندن
-
واژههای مشابه
-
bolted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچیده، از جا جستن، پیچاندن
-
boltings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتنها
-
bolting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ و تاب، از جا جستن، پیچاندن
-
bolts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ و مهره، پیچ، توپ پارچه، سرند، از جا جستن، پیچاندن
-
bolt-on fender
گِلگیر پیچی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] گِلگیری که در برخی از خودروها با پیچ به بدنه متصل شده است
-
bolt, block
چوبک 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گِردهبینه یا چوب کاغذ کوچک
-
bolted joint
درز پیچی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی درز ریل که در محل اتصال ریلهایی که با وصله و پیچومهره به هم متصل شدهاند ایجاد میشود
-
bolt out
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چنگ زدن
-
bolt down
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچیدن پایین
-
bolt-hole
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوراخ پیچ
-
nut and bolt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهره و پیچ
-
safety bolt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ ایمنی
-
carriage bolt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیچ کالسکه