کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
blinking پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
blinking
/ˈbliNGkiNG/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
blinking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن، سوسو زنی
-
واژههای مشابه
-
blink
چشمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] روشن شدن پایۀ یک لایۀ اَبر براثر بازتاب نور از برف یا یخ
-
blink
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن، چشمک، نگاه مختصر، سوسو زدن نور چراغ، سوسو زدن، تجاهل کردن
-
blinks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک می زند، چشمک، نگاه مختصر، سوسو زدن نور چراغ، چشمک زدن، سوسو زدن، تجاهل کردن
-
ice blink
یخچشمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ نسبتاً روشن سطح زیرین اَبر که براثر بازتاب نور از یخ ایجاد میشود
-
blinking 1
چشمکزن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عنصری تصویری که متناوباً روشن و خاموش شود
-
blinking 2
چشمکزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] خاموش و روشن شدن عنصر تصویری بر روی نمایشگر برای جلب توجه کاربر
-
blinking chickweed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشمک زدن chickweed
-
blink of an eye
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تو یک چشم به هم زدن
-
eye blink
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چشم چشمک زدن
-
snow blink, snow sky
برفچشمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] منطقۀ نسبتاً روشن سطح زیرین اَبر که براثر بازتاب نور از برف ایجاد میشود