کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
binning پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
binning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوردن
-
واژههای مشابه
-
bin
خانک 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] پهنۀ میان خطهای مجاور در یک شبکهبندی خطی واقع بر روی یک سطح
-
BIN
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باین، لاوک، صندوق، صندوقچه، انبارک، گردران، جازغالی، تغار، اخور
-
bins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخازن، لاوک، صندوق، صندوقچه، انبارک، گردران، جازغالی، تغار، اخور
-
binful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بینهو
-
binned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنیاد
-
bin interval
فاصلۀ خانکها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] فاصلۀ بین دو خانک مجاور
-
bin rotation
چرخش خانک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بازپردازش دادههای لرزهای سهبُعدی برای ایجاد راستاهای بهخط و عمود بهخطِ جدید، متفاوت با راستاهای متناظر در دادههای اصلی
-
bread-bin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نان گاو
-
trash bin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطل زباله
-
loony bin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بن لنس
-
bin Laden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بن لادن
-
parts bin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطل آشغال
-
ash bin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاکستر بن، سطل زباله