کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
benumbs پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
benumbs
دیکشنری
بی حس
فعل
stun, paralyze, desensitize, benumb, amortize, amortise
بی حس کردن
benumb
بی قدرت کردن
kill, murder, assassinate, destroy, extinguish, mortify
کشتن
benumb
کرخ کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
benumbs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
benumbs، بی حس کردن، بی قدرت کردن، کشتن، کرخ کردن
-
واژههای مشابه
-
benumbment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عصبانیت
-
benumb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم کم، بی حس کردن، بی قدرت کردن، کشتن، کرخ کردن
-
جستوجو در متن
-
benumbs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
benumbs، بی حس کردن، بی قدرت کردن، کشتن، کرخ کردن