کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
battleful پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
battleful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگجو
-
واژههای مشابه
-
battle
نبرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منازعه و درگیری گسترده و کوتاهمدت بین نیروهای مسلح دو کشور در زمین و هوا و دریا
-
battles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگ ها، نبرد، جنگ، مبارزه، مصاف، نزاع، جدال، پیکار، رزم، محاربه، زد و خورد، جنگ کردن
-
battle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نبرد، جنگ، مبارزه، مصاف، نزاع، جدال، پیکار، رزم، محاربه، زد و خورد، جنگ کردن
-
battling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنگیدن، جنگ کردن
-
battle ship
نبردناو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی کشتی جنگی بزرگ با زره ضخیم که دارای توپخانهای با بزرگترین قطرینۀ (calibre) توپ است
-
battle clouts
کمانگیری رزمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نوعی کمانگیری زمینی که در آن تیرهایی با پیکان شکاری از فاصلۀ 180 متری بهسوی هدف خوابیده پرتاب میشود
-
battle rhythm
آهنگ نبرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سرعت یا الگو یا مراحل فرایند سامانمندی که یک فرمانده برای طراحی و اجرای یک نبرد در نظر میگیرد
-
battle dress
بَرپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] لباس نظامی کوتاه که بالاتنه را میپوشاند و در کمر جمع میشود
-
order of battle
رزمآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شناسایی و جمعآوری اطلاعات و توانمندی و ساختار فرماندهی و امکانات جابهجایی نفرات و واحدها و تجهیزات نیروی نظامی
-
battle cry
رزمبانگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فریادی که سربازان برای تهییج نیروهای خودی یا ترساندن دشمن در هنگام جنگ سر میدهند
-
battle dress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لباس نبرد
-
Battle of Naseby
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نازی نازبی
-
battle flag
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرچم جنگی