کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
basis پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
basis
/ˈbāsis/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، اساس، مبنا، بنیان، زمینه، بنیاد، ماخذ، مستمسک
-
واژههای مشابه
-
fare basis
مبنای تعیین کرایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ضوابطی که شرکت حملونقل برای مدیریت ظرفیت، با در نظر گرفتن عوامل متعددی مانند فصل و طول سفر و تعداد مسافر و لغو بلیت تعیین میکند
-
dual basis
پایۀ دوگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] پایهای برای فضای دوگان یک فضای بُرداری مفروض که بهوسیلۀ پایۀ فضای بُرداری مفروض ساخته میشود
-
orthogonal basis
پایۀ متعامد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] پایهای برای یک فضای ضرب داخلی متشکل از بُردارهای دوبهدومتعامد
-
orthonormal basis
پایۀ یکامتعامد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] پایهای برای یک فضای ضرب داخلی متشکل از بُردارهای یکامتعامد
-
cash basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبنای نقدی
-
on an irregular basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر اساس نامنظم
-
on an individual basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به صورت فردی
-
accrual basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعهدی
-
on a regular basis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور منظم
-
basis, base 4
پایه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای از بُردارهای مستقل در یک فضای بُرداری که هر بُردار فضا ترکیبی خطی از اعضای آن مجموعه است
-
basis of a vector space
پایۀ فضای بُرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند