کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
based پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
based
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
based
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستقر، مبنی، متکی
-
واژههای مشابه
-
basely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه
-
basing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه گذاری، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن
-
base
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، باز، مرکز، شالوده، ته، ریشه، زمینه، تکیه گاه، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن، فرومایه، خسیس، پست
-
bases
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایگاه ها، مبادی
-
electrod-based dielectrophoresis
فرهنگ لغات علمی
دیالکتروفورزیس الکترود پایه
-
mos-based sensor
فرهنگ لغات علمی
حسگر برپایه اثر میدان
-
mos-based sensor
فرهنگ لغات علمی
حسگر برپایه نیمه رساناهای اکسید فلزی
-
mosfet-based sensor
فرهنگ لغات علمی
حسگر برپایه ماسفت
-
insulator-based dielectrophoresis
فرهنگ لغات علمی
دیالکتروفورزیس عایق پایه
-
schottky barrier-based sensor
فرهنگ لغات علمی
حسگر برپایه سد شاتکی
-
cement base, cavity preparation base
کفبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] لایهای از ساروج دندانپزشکی که عمدتاً برای حفاظت از مغزه در کف حفرۀ تراشخوردۀ دندان گذاشته میشود
-
photo base, photographic base length
خط مبنای عکسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] خط مبنای هوایی، آنطور که بر روی یک عکس یا یک جفت عکس ظاهر میشود متـ . طول پایۀ عکسی
-
base collection
مجموعۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مجموعهای از ذخایر وراثتی که با هدف حفاظت آن در درازمدت نگهداری میشود و بهعنوان منبع مورد استفاده قرار نمیگیرد