کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
assignation پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
assignation
/ˌasigˈnāSHən/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
assignation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دادن، واگذاری، قرار ملاقات، تعیین وقت
-
واژههای مشابه
-
assign
نسبت دادن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادن یک مقدار مشخص به یک متغیر در برنامه
-
assignment
نسبتدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عملی که در آن مقداری مشخص را به یک متغیر در برنامه میدهند
-
assigning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دادن، واگذار کردن، تعیین کردن، گماشتن، ارجاع کردن، مقرر داشتن، قلمداد کردن، بخش کردن، ذکر کردن، معین کردن
-
assignments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکالیف، واگذاری، ماموریت، وظیفه، گمارش، حواله، انتقال قانونی، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد
-
assigned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص داده، معین، موعود
-
assigners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متقاضیان
-
assignability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دادن، تخصیص دادنی
-
assigns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص می دهد، اختصاص دادن، واگذار کردن، تعیین کردن، گماشتن، ارجاع کردن، مقرر داشتن، قلمداد کردن، بخش کردن، ذکر کردن، معین کردن
-
assignations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخصیص ها، واگذاری، قرار ملاقات، تعیین وقت
-
assignable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاصی، حوالهای، قابل تعیین و تخصیص، قابل تعیین، واگذاردنی، معلوم
-
assignably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاصی
-
assignment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وظیفه، واگذاری، ماموریت، گمارش، حواله، انتقال قانونی، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد
-
assigner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختصاص دهنده