کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
allowance پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
allowance
/əˈlou-əns/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
allowance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمک هزینه، مستمری، مدد معاش، خرجی، فوقالعاده و هزینهء سفر، فوقالعاده دادن
-
واژههای مشابه
-
allower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
allower
-
allow in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجازه دهید در
-
allows
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجازه می دهد، اجازه دادن، پذیرفتن، رخصت دادن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، اعطاء کردن، ترخیص کردن
-
allowableness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناسب بودن
-
allowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجاز، روا
-
allowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجازه می دهد، اجازه دادن، پذیرفتن، رخصت دادن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، اعطاء کردن، ترخیص کردن
-
allow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجازه دادن، پذیرفتن، رخصت دادن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، اعطاء کردن، ترخیص کردن
-
allowances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمک هزینه، مستمری، مدد معاش، خرجی، فوقالعاده و هزینهء سفر، فوقالعاده دادن
-
allowable cost
هزینۀ مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای منطقی که با معیارهای پذیرفتهشده و شرایط پیمان انطباق دارد
-
bark allowance
کسر مجاز پوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درصدی از حجم تنۀ درخت که باتوجهبه قطر پوست و برحسب تعرفه یا قرارداد میتوان از آن کسر کرد
-
allowed transition
گذار مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گذار از یک حالت کوانتومی به حالتی دیگر که بنا بر قاعدههای گزینش امکانپذیر است
-
table of allowance
جدول سهمیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جدولی که مأخذ و مبنای تهیۀ وسایل مورد نیاز مؤسسههای فرهنگی و آموزشی و اداری سازمانهای نظامی است
-
contingency allowance
سهمیۀ پیشایندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] مقداری پیشایندی برای جبران تغییرات احتمالی در ارزش پیشبینیشدۀ هزینهها یا برنامۀ زمانبندی