کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
align پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
align
/əˈlīn/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
align
تراز کردن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] قرار دادن و تنظیم کردن متن در صفحۀ وب یا بر صفحۀ کاغذ
-
align
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراز کردن، هم تراز کردن، ردیف کردن، بصف کردن، در صف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن
-
واژههای مشابه
-
aligning
همراستاسازی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فرایند تنظیم خط محور باریکۀ نور تابیدهشده از افزارۀ علامتدهی برای آنکه از نقطۀ همراستایی علائم بگذرد
-
alignments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترازوها، هم ترازی، تنظیم، صف بندی
-
aligners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
aligners
-
aligned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هم راستا، هم تراز کردن، ردیف کردن، بصف کردن، در صف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن
-
aligner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
aligner
-
aligning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراز کردن، هم تراز کردن، ردیف کردن، بصف کردن، در صف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن
-
signal aligning, aligning, element aligning
همراستاسازی 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فرایند تنظیم خط محور باریکۀ نور تابیدهشده از افزارۀ علامتدهی برای آنکه از نقطۀ همراستایی علائم بگذرد
-
archaeological alignment, alignment 2
همراستایی باستانشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی ارتباط میان پدیدارها که نه براساس بربستگی لایهنگاشتی، بلکه براساس شواهد و قرائن ثانوی پیوستگی فیزیکی آنها مشخص میشود
-
alignment, sequence alignment
همردیفسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] همردیف کردن دو یا چند توالی از رشتههای نوکلئیکاسید یا آمینواسید برای یافتن توالیهای مشابه
-
alignment target
نشانۀ همراستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] شیئی که از آن در طی فرایند همراستاسازی برای نشان کردن نقطۀ همراستایی استفاده میشود
-
alignment point
نقطۀ همراستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] [حملونقل درونشهری-جادهای] نقطۀ مرجع مکانیای که از طریق آن خط محور علائم راهنمایی و رانندگی تنظیم میشود تا بیشترین امکان رؤیتپذیری حاصل شود [حملونقل ریلی] نقطۀ مرجع مکانیای که از طریق آن خط محور باری...
-
gyrocompass alignment
همراستاسازی چرخشقطبنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] میزانسازی چرخشقطبنما بهنحویکه شمال اندازهگیریشدۀ آن همان شمال واقعی باشد