کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
aggregation پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
aggregate structure
ساختار انبوهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تودهای متشکل از دانهها یا بلورهای کوچک جداازهم که در زیر ریزبین/ میکروسکوپ قابل تشخیص هستند
-
aggregate data
دادههای انبوهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادههایی که از دو یا چند منبع جمعآوری شدهاند
-
aggregate class
ردۀ انبوهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ردهای شامل مجموعهای از اشیای دیگر
-
aggregate supply
عرضۀ همافزود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] کل مقدار عرضۀ کالا و خدمات تولیدشده در اقتصاد، با سطح قیمت معین، در مدتزمان مشخص
-
aggregation 1
انبوهش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، شیمی، علوم جَوّ، ، مهندسی بسپار] [رایانه و فنّاوری اطلاعات] فرایند جمعآوری و گردآوری و همگذاری دادهها از دو یا چند منبع [شیمی، مهندسی بسپار] شکلگیری گروهی از قطرات یا ذرات یا حبابها یا مولکولها در کنار هم [علوم جَو...
-
cluster aggregation
انبوهش خوشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مدلی ریاضی برای فرایند گرد هم آمدن مجموعهذراتی که حرکت کاتورهای دارند
-
flux aggregation
انبوهش شار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرایند تشکیل میانگین افقی مؤثر یا انبوهۀ شارهای تلاطمی بر روی سطوح ناهمگن
-
aggregate 1
انبوهشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مربوط به انبوهش
-
aggregate 2
انبوهه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، شیمی، مهندسی بسپار] گروهی از گونههای مختلف مانند قطرات یا حبابها یا ذرات یا مولکولها که بهنحوی کنار هم گرد آمدهاند
-
crystal aggregate
انبوهۀ بلوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تعدادی بلور که همراه با یکدیگر به اندازهای رشد کردهاند که میتوان هریک را با چشم غیرمسلح دید
-
aggregate 3
انبوههسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] جمعآوری و گردآوری و همگذاری دادههایی که از دو یا چند منبع مختلف گرفته میشوند
-
mineral aggregate
انبوهۀ کانیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهای از یک یا چند دانۀ بلوری در یک سنگ رسوبی نارس
-
aggregate fruit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میوه جمع آوری شده
-
aggregate demand model
مدل تقاضای تجمیعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدلی که با توجه به سفرهای افراد به واحدهای جغرافیایی یا جمعیتشناختی واسنجی میشود و ازطریق آن، چنانکه ویژگیهای خدماتی و حجم واحدها تغییر کند، جریانهای سفری جدید تخمین زده میشود
-
aggregate demand curve
منحنی تقاضای همافزود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] منحنی نمایش مقدار تقاضای کالا یا خدمت بهازای سطوح مختلف قیمت