کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
agglomerator پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
agglomerator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
agglomerator
-
واژههای مشابه
-
agglomeration
کلوخگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] [شیمی، مهندسی بسپار] تجمع ذرات یا قطرات یا حبابها در یک پراکنه [مهندسی مواد و متالورژی] بههمچسبیدگی دانههای ریز که سبب میشود به شکل دانههای درشتتر ظاهر شوند
-
agglomerate
کلوخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] مخلوطی از مواد با دانهبندی و شکل و اجزای مختلف که با چسب مصنوعی یا طبیعی یا حرارت به یکدیگر متصل شوند و مجموعۀ بزرگتری را تشکیل دهند
-
agglomerate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آگلومرا، جوش اتشفشانی، متراکم شدن، گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن
-
agglomerating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
agglomerating، متراکم شدن، گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن
-
agglomerates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
agglomerates، جوش اتشفشانی، متراکم شدن، گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن
-
agglomerant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
agglomerant
-
agglomeration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراکم، انباشتگی، توده، انبار
-
agglomerated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
agglomerated، متراکم شدن، گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن
-
agglomerated material
مواد کلوخهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] مواد متشکل از ذرات ریزِ بههمچسبیده
-
جستوجو در متن
-
agglomerator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
agglomerator