کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
administrations پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
administrations
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
administrations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادارات، حکومت، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرمداری، تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها
-
واژههای مشابه
-
administrates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیران، اداره کردن، وصی، وصایت کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
-
administrator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رييس، فرمدار، وصی و مجری
-
administrants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداره می شود
-
administrating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیریت، اداره کردن، وصی، وصایت کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
-
administration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیریت، حکومت، اجرا، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرمداری، تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها
-
administrators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مدیران، مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رييس، فرمدار، وصی و مجری
-
administrated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداره می شود، اداره کردن، وصی، وصایت کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، تصفیه کردن، انجام دادن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن
-
administrational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اداری
-
health administration
مدیریت اجرایی سلامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] اداره کردن امور اجرایی نهادهای متولی ارائۀ خدمات سلامت
-
administrative movement
حرکت اداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] حرکت سازمانیافتۀ نیروها و خودروها برای تسریع در حرکت و صرفهجویی در وقت و انرژی، هنگامی که خطر مداخلۀ نظامی دشمن در میان نباشد
-
database administrator
سرپرست دادگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] متخصصی دارای دانش کامل در مدیریت و طراحی و بهینهسازی و فعالسازی دادگان
-
data administrator
سرپرست دادهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] شخص یا برنامهای که وظایف مربوط به گردآوری و درونداد و ذخیرهسازی و پردازش دادهها در سامانۀ اطلاعات یک سازمان را بر عهده داشته باشد
-
network administrator
سرپرست شبکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرد یا نرمافزاری که ضامن عدم فروپاشی و واپایش و امنیت شبکه است