کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
adjacent پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
adjacent
/əˈjāsənt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
adjacent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجاور، همجوار، نزدیک، همسایه، متوالی، محدود، دیوار بدیوار
-
واژههای مشابه
-
adjacently
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور مجزا
-
adjacence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجذور
-
adjacencies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
adjacencies، مجاورت، نزدیکی، قرب جوار
-
adjacency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجاورت، نزدیکی، قرب جوار
-
adjacency matrix
ماتریس مجاورت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای یک گراف، ماتریسی مربعی که سطرها و ستونهای آن متناظر با رأسهای گرافاند و درایۀ (i, j)اُم آن برابر 1 است هرگاه یالی بین رأس i اُم و j اُم موجود باشد و در غیر این صورت صفر است
-
adjacent edges
یالهای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گراف، جفتی از یالها که در یک رأس مشترکاند
-
adjacent angles
زاویههای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو زاویه با رأس و یک ضلع مشترک که ضلعهای دیگر زوایا در دو طرف این ضلع مشترک قرار میگیرند
-
adjacent track
خط مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطی موازی با خط دیگر، که برای حفظ ایمنی خط قطار، فاصلۀ محور تا محورشان از 5/7 متر کمتر باشد
-
adjacent vertices
رأسهای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو رأس یک گراف که با یک یال به هم وصل شده باشند
-
adjacent sides
ضلعهای مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو ضلع منتهی به یک رأس در یک چندضلعی
-
in the adjacent apartment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در آپارتمان مجاور