کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
accumulatively پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
accumulatively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انباشتگی
-
واژههای مشابه
-
accumulative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، جمع شونده
-
accumulates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع می یابد، انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
-
accumulators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری ها، انباشتگر
-
accumulate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
-
accumulator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتری، انباشتگر
-
accumulator
انباشتگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] ثباتی که نتایج عملیات انجامشده در واحد حساب و منطق را در خود نگه میدارد
-
accumulations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری
-
accumulation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری
-
accumulating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجمع، انباشتن، اندوختن، متراکم کردن، روی هم انباشتن
-
accumulation season
فصل انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دورهای از سال که در آن انباشت برف و یخ بر یخکاست فزونی دارد
-
accumulation centre
مرکز تجمع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] منطقهای که خاستگاه یک گونه تلقی نمیشود، ولی تنوع آن گونۀ خاص در آنجا زیاد است
-
accumulation area
پهنۀ انباشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از یخسار که در آن انباشت یخ در طی یک سال بیش از کاست آن است
-
accumulation 1
انباشت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] فزونی یا رشد سرمایه بهویژه براثر افزودن مداوم یا مکرر متـ . انباشت سرمایه accumulation of capital