کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
Acts پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
Acts
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
Acts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال، عمل، فعل، کنش، کار، سند، کردار، حقیقت، رساله، فرمان قانون، تصویب نامه، اعلامیه، پردهءنمایش، امر مسلم، عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، اثر کردن، بازی کردن، نمایش دادن، بر انگیختن
-
واژههای مشابه
-
act
پرده 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. بزرگترین واحد تقسیم نمایشنامه که خود به چند صحنه تقسیم میشود 2. واحد تقسیم صحنهها
-
acting in
درونکنشنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گونهای مقاومت که در آن مُراجع در طول رواندرمانی آرزوهای واپسرانده را، نه با کلمات، بلکه با عمل تخلیه میکند
-
acting
بازیگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] عمل و حرفۀ بازیگر
-
act on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمل کن
-
act as
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمل به عنوان
-
acted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمل کرد، عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، اثر کردن، بازی کردن، نمایش دادن، بر انگیختن
-
actings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقلام، بازیگری، کفیل، فعالیت، ایفای نمایش، کاری، جدیت
-
direct speech act, speech act
کنش گفتاری مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] گفتهای که با بیان آن کنشی همچون امر یا تهدید یا ترغیب محقق میشود متـ . کنش گفتاری speech act
-
acting area
محدودۀ بازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] فضایی اعم از صحنه یا سکو یا کف زمین که کارگردان برای بازی بازیگران معین میکند
-
speech act
کنش گفتاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← کنش گفتاری مستقیم
-
locutionary act
کنش مفهومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بیان جمله بهقصد انتقال معنای صریح یا تحتاللفظی آن
-
acting out
کنشنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رفتاری آشکار در زندگی روزانه که مفری برای بیان تعارضهای هیجانی ناهشیار است
-
Riot Act
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قانون شورش