کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یوزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یوزه
لغتنامه دهخدا
یوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) تنه ٔ درخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ). ساق درخت و «ها»ی آخر جهت حرکت حرف آخر است . (از انجمن آرا) (آنندراج ). ظاهراً تحریفی از بوز و پوز است . رجوع به بوز و پوز شود. || بچه ٔ یوز شکاری . (ناظم الاطباء). || توله سگ شکاری . (ن...
-
یوزه
فرهنگ فارسی معین
(زَ یازِ) (اِ.) سگ شکاری .
-
یوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yuze = یوزک
-
واژههای مشابه
-
شب یوزه
لغتنامه دهخدا
شب یوزه . [ ش َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. (برهان قاطع). رجوع به شبیازه شود.
-
جستوجو در متن
-
یوژه
لغتنامه دهخدا
یوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) به معنی یوز و یوزه است .(از شعوری ج 2 ورق 450). و رجوع به یوز و یوزه شود.
-
یوزگی
لغتنامه دهخدا
یوزگی . [ زَ / زِ ] (حامص ) حالت و چگونگی یوزه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دریوزگی شود.
-
آخر کتل ناسخند
لغتنامه دهخدا
آخر کتل ناسخند. [ خ ِ ک ُ ت َ ل ِ خ َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه لارببستک میان برکه یوزه و انوه در 449هزارگزی شیراز.
-
متکدی
لغتنامه دهخدا
متکدی . [ م ُ ت َ ک َدْ دی ] (ع ص ) گدایی کننده . در یوزه گر. گدا. حاجت خواه . سائل . سائل بکف . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تکدی شود.
-
بوی پرست
لغتنامه دهخدا
بوی پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ، اِ) سگ شکاری را گویند که جانوران را به بوی پیدا میکند. (برهان ). سگ شکاری را گویند که کلب المعلم باشدو به بوی ، جانوران را پیدا کند و صید کند. و آن را یوزه نیز خوانند. چه یوزه نیز بمعنی جوینده و تفحص کننده باشد. (آنند...
-
شب بوزه
لغتنامه دهخدا
شب بوزه . [ ش َ زَ / زِ ](اِ مرکب ) شب پره را گویند که مرغ عیسی باشد. (برهان قاطع). شب پره . خفاش . وطواط. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف شب یوزه و شب یازه است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
شب باز
لغتنامه دهخدا
شب باز. [ ش َ ] (نف مرکب ) شخصی که شبها بازی کند و صورتهای مختلف از پس پرده نماید. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). کسی که در نمایش شب کار کند. (فرهنگ نظام ). کسی که در شب بازی کند و از پس پرده صورتهای گوناگون بنمایاند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). و امر...
-
یوزک
لغتنامه دهخدا
یوزک . [ زَ ] (اِمصغر) مصغر یوز. (برهان ). یوز شکاری کوچک . (ناظم الاطباء). به معنی یوزه است . (فرهنگ جهانگیری ). || سگ خرد. سگ بچه . (زمخشری ). سگ شکاری کوچک که شکاراز سوراخ بیرون کند. (لغت فرس اسدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). پارسیان سگی را که ...
-
درویزه
لغتنامه دهخدا
درویزه . [ دَرْ زَ ] (اِ) درویژه . دریوزه و گدائی . (برهان ). گدائی . (جهانگیری ). گدائی کردن بردرها، چه یوز و یوزه جستجو و دریوزه به معنی جستجو از درها به دریوزه کردن . (انجمن آرا) (آنندراج ). خواهش . استدعا. گدائی و سؤال به کف . (ناظم الاطباء). تق...