کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یهم
لغتنامه دهخدا
یهم . [ ی َ هََ ] (ع اِمص ) جنون و دیوانگی . (ناظم الاطباء). بیانکی می گوید فارسی است به معنی جنون . (یادداشت مؤلف ).
-
یهم
لغتنامه دهخدا
یهم . [ ی ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَیْهَم و یَهْماء . (ناظم الاطباء). رجوع به ایهم شود.
-
جستوجو در متن
-
یهماء
لغتنامه دهخدا
یهماء. [ ی َ ] (ع ص ) زن بی عقل و بی فهم و دانش . ج ،یُهْم . (ناظم الاطباء). تأنیث ایهم . (یادداشت مؤلف ). || دشت بی پایان بی راه و بی نشان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیابان که در آن آب نبود. (مهذب الاسماء). || سال نیک سخت تلخ کنند...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن یزید الوراق الجرجانی الضبی .کنیت وی ابومحمد است . ابوبکربن المقری ، و قاضی از او روایت دارند، و وی از ابوحاتم روایت کند. حدثنا القاضی ابواحمد، محمدبن احمدبن ابراهیم ، حدثنی ابومحمدطاهربن ابراهیم بن یزید، حدثنا محمدب...
-
اخت فضیل بن عبدالوهاب
لغتنامه دهخدا
اخت فضیل بن عبدالوهاب . [ اُ ت ُ ف ُ ض َ ل ِ ن ِ ع َ دِل ْ وَهَْ ها ] (اِخ ) خواهر فضیل . شیخ جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمان بن علی جوزی او را در زمره ٔ برگزیدگان عابدات کوفه آرد و گوید: محمدبن حسین از فضیل بن عبدالوهاب روایت کند که او گفت : روزی از ...
-
حجرالرخام
لغتنامه دهخدا
حجرالرخام . [ ح َج َ رُرْ رُ ] (ع اِ مرکب ) سنگی سست است که بر قبرهانصب کنند و اقسام می باشد و مراد از او قسم سپید است . در آخر دوم سرد و خشک و رادع و قاطع نزف الدم جهت جراحات و با سرکه محلل اورام و رافع استسقا و با صمغو نوشادر جهت بهق و رفع آثار، و ...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن لیث صفاری . یعقوب پسر لیث رویگرزاده ٔ قرنین زرنگ و از عیاران سیستان بود. نسبت او به خسروپرویز درست نیست و اصلاً پیش از رسیدن به شهرت کسی او را نمی شناخته و نسبش بر همه مجهول بوده است . یعقوب از قرنین به شهر سیستان (زرنج ) آ...
-
صفاریان
لغتنامه دهخدا
صفاریان . [ ص َف ْ فا ](اِخ ) یا آل لیث یا آل صفار. نام سلسله ای از ملوک ایران است که در حدود نیم قرن بر قسمت شرقی ایران حکومت داشتند. سرسلسله ٔ این خاندان یعقوب بن لیث است . درباب لیث پدر یعقوب مورخان را سخنان گوناگون است . صاحب تاریخ سیستان نسب وی ...