کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یمن
/yomn/
معنی
۱. خیروبرکت؛ خجستگی.
۲. [قدیمی] نیکبختی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
augur, augury, auspice, luck, omen, portent, presage, Yemen
-
جستوجوی دقیق
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان گله زن بخش خمین شهرستان محلات ، واقع در 15هزارگزی خاور خمین و یکهزارگزی راه شوسه ٔ خمین به دلیجان ، با 366 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی َ ] (ع مص ) مبارک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مبارک و نیک بخت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مبارک گردیدن . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). خجسته شدن . (آنندراج ). || دست راست بردن کسی را....
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی َ م َ ] (اِخ ) ناحیتی است از عرب آبادان و خرم و با نعمت بسیار و کشت و برز و مراعی و در قدیم مستقر ملوک آنجا شهر سعده بوده و سپس صنعا مستقر ملوک گردیده است و شهرک جرش و ناحیت صمدان و شهر سام و شهر دمار و شهر منکث و شهر صهیب و سریر از این ناح...
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی َ م َ ] (ع اِ) سوی راست . یمین . (منتهی الارب ). سوی دست راست . (ازناظم الاطباء). دست راست . ج ، یمینات . (مهذب الاسماء).
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی َ م َ ] (ع مص ) از سوی راست کسی آمدن . (آنندراج ). و رجوع به یَمْن شود.
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی ُ ] (ع اِمص ) نیک بختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خجستگی . (دهار). میمنت . ج ،میامن . (ناظم الاطباء). مبارکی . (آنندراج ). نیک فالی . خوش اغوری . شگون . فرخی . فرخندگی . خوش شگونی . فال نیک . مقابل شُؤْم ، فال بد. (یادداشت مؤلف ) : ...
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی ُ ] (ع مص ) مبارک و نیکبخت گردیدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مبارک گردانیدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || به جانب راست بردن کسی را. (از اقرب الموارد). و رجوع به یَمْن شود.
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی ُ م َ ](ع اِ) ج ِ یمنة. (ناظم الاطباء). رجوع به یمنة شود.
-
یمن
فرهنگ فارسی معین
(یُ مْ) [ ع . ] (اِ.) خیر و برکت ، خجستگی .
-
یمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] yomn ۱. خیروبرکت؛ خجستگی.۲. [قدیمی] نیکبختی.
-
یمن
واژهنامه آزاد
ور پیش منی چو بی منی در یمنی . و رجوع یه یمن شمالی و یمن جنوبی شود.
-
واژههای مشابه
-
يَمُنُّ
فرهنگ واژگان قرآن
منّت می نهد (منت به معناي آن است که نعمتي را که به کسي دادهاي با زبان خود آن را بــــــراوسنگين سازي .یا به عبارت دیگر کاری را که برای او کرده ای بزرگ بشماری. از آنجا نعمتهایی که خدای تعالی به ما داده همه بزرگ و با ارزش است منت نهادن خدای تعالی پسندی...
-
علامه ٔ یمن
لغتنامه دهخدا
علامه ٔ یمن . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ی َ م َ ] (اِخ ) امیر ابوسعید نشوان بن سعیدبن نشوان حمیری ، معروف به قاضی [ و مکنی به ابوالحسن (ریحانة الادب ) ]. از اشراف و بزرگ زادگان و علمای یمن در قرن ششم هجری . وی شاعرو ادیب نیز بود. او خود را از نوادگان پادشا...
-
یمن جنوبی
لغتنامه دهخدا
یمن جنوبی . [ ی َ م َ ن ِ ج َ / ج ُ ] (اِخ ) جمهوری یمن جنوبی در سال 1967 م . براثر قیام و پیکار وطن خواهان از زیر سلطه ٔ 129ساله ٔ استعماربه در آمد و استقلال یافت . در همان سال سازمان ملل متحد آن را به عنوان یکصدوبیست وچهارمین عضو و جامعه ٔ کشورهای ...