کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یلواج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یلواج
لغتنامه دهخدا
یلواج . [ ی َ ل َ ] (اِخ ) صاحب اعظم حاکم ممالک ختای یعنی چین شمالی در عهد اوکتای قاآن بن چنگیزخان . (یادداشت مؤلف ). به زبان مغولی به معنی فرستاده و پیک است و محمود یلواج از مسلمانان ماوراءالنهرو یکی از سه تن مشاوران چنگیز و رئیس نمایندگان بودکه به...
-
یلواج
لغتنامه دهخدا
یلواج . [ ی َ ل َ ] (ترکی ، اِ) از «یولاووج » ترکی به معنی پیغمبر و راهنما. و در فارسی به ضرورت به سکون لام نیز آمده است . رسول . فرستاده : هریک عجمی ولی لغزگوی یلواج شناس تنگری جوی . خاقانی (تحفةالعراقین ).خسرو ذوالجلالتین از ملکی و سلطنت مستحق الخل...
-
جستوجو در متن
-
یلوج
لغتنامه دهخدا
یلوج . [ ی َ ل َ وُ ] (ترکی ، اِ) پیغمبر. (از آنندراج ). و رجوع به یلواج شود.
-
سوابق
لغتنامه دهخدا
سوابق . [ س َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سابقه : گمان نمیباشد که شتر ... سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله و دمنه ). بحقوق صحبت و ممالحت و سوابق دوستی و مخالطت بیاراسته . (کلیله ودمنه ). سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین ... سعی نمود...
-
علی خواجه
لغتنامه دهخدا
علی خواجه . [ ع َ ی ِ خوا / خا ج َ / ج ِ ](اِخ ) غجدوانی بخارائی . از فرستادگان چنگیزخان مغول به دربار سلطان محمد خوارزمشاه . پس از آنکه دو دولت چنگیزی و خوارزمشاهی هریک بسبب فتوحات خود، خاصه ازمیان رفتن قراختائیان هم مرز شدند، گروهی از بازرگانان مسل...
-
لواحق
لغتنامه دهخدا
لواحق . [ ل َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لاحق . ملحقات . پیوستها به دنبال چیزی . (منتخب اللغات ). || ج ِ لاحقة : و بر آنجمله که در احیای سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین ... سعی نمود تا آن رابه لواحق خویش بیاراست . (کلیله و دمنه ). گمان نمی باشد که شنزبه سو...
-
تنگری
لغتنامه دهخدا
تنگری . [ ت َ گ َ ] (اِخ ) خدای تعالی و تقدس . (آنندراج ). در زبان ترکی نام حق تعالی است ، از لغات ترکی و برهان و مدار. (غیاث اللغات ). نام خدای تعالی به زبان مغولی . نام خدای تعالی نزدترکان دور، و ترکان نزدیک تانری و تاری گویند. (یادداشت بخط مرحوم د...
-
ترغو
لغتنامه دهخدا
ترغو. [ ت ُ ] (مغولی ، اِ) طعام و شراب . (ناظم الاطباء). کلمه ٔ مغولی ، بمعنی نزل . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : که بوقت توجه به جانب مشتاة و مراجعت گذر بر آن باشد تا بدان موضع از شهر نزل آرند که آنرا ترغو گویند، و آن موضع را ترغوبالیغ نام نهاده ان...
-
قاآن
لغتنامه دهخدا
قاآن . (اِخ ) (اوگتای ) پسر سوم چنگیزخان است که به کفایت و رأی و تدبیر و ثبات و وقار معروف و مشهور بوده ولی میل فراوان به همنشینی زنان و شرابخوری داشته و به همین جهت بارها مورد ملامت و مؤاخذه ٔ پدرش چنگیز قرار گرفته است . چون چنگیز به سال 624 هَ . ...
-
مقالید
لغتنامه دهخدا
مقالید. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِقلاد . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کلیدها : له مقالید السموات و الأرض و الذین کفروابآیات اﷲ أولئک هم الخاسرون . (قرآن 63/39). مفاتیح خزاین بدو سپرد و مقالید ممالک بدو تسلیم کرد. (ترجمه...
-
تاراب
لغتنامه دهخدا
تاراب . (اِخ ) نام قریه ای بود که از آن تا بخارا سه فرسنگ است . (فرهنگ جهانگیری ). نام قریه ای است در سه فرسنگی بخارا. (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان ). «تارابی » که خروج کرد و جمعی را بهلاکت افکند از اهل تاراب بوده . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام قریه ...
-
تارابی
لغتنامه دهخدا
تارابی . (اِخ ) محمود، منسوب به تاراب بخارا. جوینی در تاریخ جهانگشای در ذکر خروج تارابی آرد: در شهور سنه ٔ ست ّوثلثین وستمائة قِران ِ نَحْسَین بود در برج سرطان ، منجمان حکم کرده بودند که فتنه ای ظاهر شود و یمکن مبتدعی خروج کند. بر سه فرسنگی بخارا دیه...
-
صاحب دیوان
لغتنامه دهخدا
صاحب دیوان . [ ح ِ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد جوینی ، ملقب به شمس الدین . چون هلاکو در آغاز سال 661 هَ . ق . امیر سیف الدین بیتکچی خوارزمی وزیر خویش را بکشت ، وزارت به شمس الدین محمد جوینی که از سال 657 حکومت بغداد داشت سپرد و حکومت این شهر به عطاملک بر...