کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یزدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
یزدان
/yazdān/
معنی
ایزد؛ خدا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آفریدگار، الله، ایزد، پروردگار، جانآفرین، خدا، رب ≠ شیطان
دیکشنری
father, God
-
جستوجوی دقیق
-
یزدان
فرهنگ نامها
(تلفظ: yazdān) خداوند ، ایزد ؛ (در ادیان) در مذاهب ثنوی ، خدای خیر و نیکی ، ایزد مقابلِ اهریمن . [یزدان در اصل جمع یزد (= ایزد) است. در فارسی دری نیز مفرد به شمار آمده و در ترجمهی ' الله ' به کار رفته است]. ← ایزد .
-
یزدان
واژگان مترادف و متضاد
آفریدگار، الله، ایزد، پروردگار، جانآفرین، خدا، رب ≠ شیطان
-
یزدان
لغتنامه دهخدا
یزدان . [ ی َ ] (اِخ ) یکی از نامهای خداوند تبارک و تعالی جل شأنه . (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). ایزد : چو بیچاره گشتند و فریاد جستندبر ایشان ببخشود یزدان گرگر. دقیقی .نگفتم سه روز این سخن را به کس مگر...
-
یزدان
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ په . ] (اِ.) خدا، خداوند.
-
یزدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: yazdān] yazdān ایزد؛ خدا.
-
یزدان
دیکشنری فارسی به عربی
اله
-
یزدان
واژهنامه آزاد
یکی از اسمهای خداوند
-
واژههای مشابه
-
یزدانداد
فرهنگ نامها
(تلفظ: yazdān dād) خداداد ؛ (در اعلام) نام پسر شاپور سیستانی ، یکی از دستیارانِ ابومنصور المعمری در جمعآوری شاهنامهی منثور ابو منصوری .
-
یزداندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: yazdān doxt) (یزدان + دخت = دختر) (به مجاز) دختری که خدا عطا فرموده است .
-
یزدانمهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: yazdān mehr) مهرِ خدایی ، نشانهی مهر و محبت ایزدی .
-
یزدانیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: yazdān yār) کسی که خداوند یار و یاور اوست ؛ (در اعلام) نام یکی از مشاهیر صوفیه در قرن چهارم (هـ. ق)؛ [ابوبکر حسین بن علی یزدان یار ارموی] .
-
یزدان بلاغ
لغتنامه دهخدا
یزدان بلاغ . [ ی َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزآب بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 132 تن و آب آن از قنات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
یزدان پرست
لغتنامه دهخدا
یزدان پرست . [ ی َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) خداپرست . (ناظم الاطباء). پرستنده ٔ یزدان . (آنندراج ). موحد. خداپرست . عابد. که به عبادت خدا بپردازد. که پرستش خدا پیشه دارد. (از یادداشت مؤلف ) : کسی کو بود پاک و یزدان پرست نیازد به کردار بد هیچ دست . فردوسی...
-
یزدان پرستنده
لغتنامه دهخدا
یزدان پرستنده .[ ی َ پ َ رَ ت َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) یزدان پرست . خداپرست . پرستش کننده ٔ خدا. (یادداشت مؤلف ) : منم گفت یزدان پرستنده شاه مرا ایزد پاک داد این کلاه . فردوسی .و رجوع به یزدان پرست شود.