کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یدا
لغتنامه دهخدا
یدا. [ ی َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) لقبی است که شیعه به علی بن ابیطالب علیهما السلام دهند. لقب امیرالمؤمنین علی علیه السلام . (یادداشت مؤلف ). رجوع به علی شود.
-
یدا
لغتنامه دهخدا
یدا. [ ی َ دُل ْ لاه ](ع اِ مرکب ) دست خدا. (یادداشت مؤلف ) : خوانده اند از لوح دل شرح مناسک بهر آنک در دل از خط یداﷲ صد دبستان دیده اند. خاقانی .|| کمک و احسان و نعمت و لطف و قدرت خدا: یداﷲ مع الجماعة. یداﷲ فوق ایدیکم . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح...
-
یدا
واژهنامه آزاد
دست درد
-
جستوجو در متن
-
شاصی
لغتنامه دهخدا
شاصی . (ع ص ) اسم فاعل ازشُصُوّ. (اقرب الموارد). مرد پای دروا شده . (منتهی الارب ). و فی المثل : «اذا ارجحن شاصیاً فارفع یداً»؛ ای اذا سقط و رفع رجلیه فاکفف عنه . (اقرب الموارد).
-
اوری
لغتنامه دهخدا
اوری . [ اَ را ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است از وری . آتش افروخته تر. و در این شاهد ترکیب کنایی است یعنی کسی که مهمان بیشتر بخانه ٔ او فرود می آید : اعز الوری جاراً و احماهم حمی و اوراهم زنداً و ابسطهم یداً.(از تاریخ بیهق ).
-
مسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مساد] masad ۱. صدویازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ تبّت یدا؛ لهب.۲. [قدیمی] ریسمان محکمی که از لیف یا پوست درخت خرما بافته میشود.۳. [قدیمی] لیف یا پوست درخت خرما.
-
میرم هروی
لغتنامه دهخدا
میرم هروی . [ م َ رَ م ِ هََ رَ ] (اِخ ) از مردم هرات یا قزوین بوده و به سبب سیه چرده بودنش به «میرم سیاه » نیز معروفیت داشته است . وی از شاعران عارف قرن نهم و دهم بوده ، اشعار جدی و نیز هزلیات و لطائف در دو دیوان از وی باقی است . وی در پایان عمر به ...
-
عوراء
لغتنامه دهخدا
عوراء. [ ع َ ] (اِخ ) بنت حرب . از سرسخت ترین دشمنان پیامبر اسلام (ص ) بشمار میرفت . و او را در مورد نزول آیه ٔ «تبت یدا أبی لهب » (قرآن 1/111)داستانی است که در اعلام النساء مذکور است . رجوع به اعلام النساء ج 3 ص 375 و الخصائص الکبرای سیوطی شود.
-
تبت
لغتنامه دهخدا
تبت . [ ت َب ْ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از سوره های قرآن کریم است و سوره ٔ تبت سوره ٔ مسد یا سوره ٔ ابی لهب است ،صدویازدهمین از قرآن ، مکیه . و آن پنج آیت است ، پس از نصر و پیش از اخلاص . معنی آن «بریده باد». رجوع به تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 38 چ قمشه ای ش...
-
ناجز
لغتنامه دهخدا
ناجز. [ ج ِ ] (ع ص ) نقد. حاضر و آماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاضر. (اقرب الموارد) (المنجد). نقد و آماده . (شمس اللغات ). نقد. مقابل نسیه . || دست به دست . (شمس اللغات ). ناجزاً بناجز؛ یداً بید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاجلاً بعاجل . (المنجد...
-
اذرع
لغتنامه دهخدا
اذرع . [ اَ رَ ] (ع ص ) مُقْرِف . آنکه پدرش بنده و مادرش آزاد بود یا آنکه پدرش عربی و مادرش داه آزاد یعنی مولاة باشد. || مرد فصیح . || اسپ بدنژاد. || (ن تف ) نعت تفضیلی از ذرع : قتلوهم اذرع قتل ؛ ای اسرع و افحش . || سبک تر. چالاک تر. چابک تر: خیرکن ا...
-
اکتب
لغتنامه دهخدا
اکتب . [ اَ ت َ ] (ع ن تف ) نویسنده تر. خوش خطتر. (یادداشت مؤلف ) : قال [ عثمان ] من اکتب الناس ؟ قالوا کاتب رسول اﷲزیدبن ثابت . (کتاب المصاحف ابوبکر سجستانی ). و مارأیت خادماً اعقل منه و لا اکتب یداً. (معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 39). ماقال (اما بعد)...
-
بسط
لغتنامه دهخدا
بسط. [ ب ِ / ب ُ / ب َ س ُ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که بچه ٔ وی را با وی گذارند و باز ندارند، ج ، ابساط و بُسُط وبِساط و بضم شاذ است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || یده بسط و بسط مطلق دست او گشاده است و از آنست : یدا اﷲ بسطان ؛ یعنی دو دست...
-
بولهب
لغتنامه دهخدا
بولهب . [ ل َ هََ ] (اِخ ) ابولهب : تبت یدا امامک روزی هزار بارکاین فعل از وی آمد نامد ز بولهب . ناصرخسرو.بولهب با زن به پیشت میرود ای ناصبی بنگر آنک زنْش را در گردن افکنده کنب . ناصرخسرو.از مصاف بولهب فعلان نپیچانم عنان چون رکاب مصطفی شد ملجاء و منج...