ناجز. [ ج ِ ] (ع ص ) نقد. حاضر و آماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاضر. (اقرب الموارد) (المنجد). نقد و آماده . (شمس اللغات ). نقد. مقابل نسیه . || دست به دست . (شمس اللغات ). ناجزاً بناجز؛ یداً بید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاجلاً بعاجل . (المنجد). || وعد ناجز؛ قد وفی به . (اقرب الموارد) (المنجد). || ناگزارنده ٔ حاجت کسی . (شمس اللغات ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.