کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یایلاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یایلاغ
لغتنامه دهخدا
یایلاغ . (ترکی ، اِ) ییلاق . جایی که تابستان در آن اقامت کنند. منطقه ٔ خوش آب و هوا که بهنگام تابستان بدانجا روند : چون هواگرم شد سلطان از اوچه عزم یایلاغ کوه جود و بلاله و رکاله کرد. (جهانگشای جوینی ). در آن مدت که از یایلاغ مواکب میمون در جنبش آمد ...
-
واژههای همآوا
-
یایلاق
لغتنامه دهخدا
یایلاق . (ترکی ، اِ) ییلاق . یایلاغ . جای تابستانی : تا یایلاق و قشلاق شما بسیار گردد. (رشیدی ). چون از آن گریوه می گذرند همه صحرای مرغزار و یایلاق است . (جامع التواریخ رشیدی ). از اینجا به سرعت تمام روانه گشته به پای دماوند راند و آنجا منتظر جواب با...
-
جستوجو در متن
-
تارمداز
لغتنامه دهخدا
تارمداز. [ ] (اِخ ) یکی از امرای ترک ، معاصر غازان خان : و اباقاخان سالجوق خاتون را با جانب دماوند می گردانید و غازان را نیز با وی بازگردانید و با سجوبخشی (کذا) پدر امیر تارمداز و توکال تی مادرش را طلب فرمود که مرا اعتماد کلی بر شماست و غازان را بفرز...
-
یایلاق
لغتنامه دهخدا
یایلاق . (ترکی ، اِ) ییلاق . یایلاغ . جای تابستانی : تا یایلاق و قشلاق شما بسیار گردد. (رشیدی ). چون از آن گریوه می گذرند همه صحرای مرغزار و یایلاق است . (جامع التواریخ رشیدی ). از اینجا به سرعت تمام روانه گشته به پای دماوند راند و آنجا منتظر جواب با...