یایلاغ . (ترکی ، اِ) ییلاق . جایی که تابستان در آن اقامت کنند. منطقه ٔ خوش آب و هوا که بهنگام تابستان بدانجا روند : چون هواگرم شد سلطان از اوچه عزم یایلاغ کوه جود و بلاله و رکاله کرد. (جهانگشای جوینی ). در آن مدت که از یایلاغ مواکب میمون در جنبش آمد فرمان شد تا تمامت سفاین را با ملاحان موقوف کردند. (جهانگشای جوینی ). غازان را به فرزندی به شما می سپارم و باوق بخشی ختایی نیزبا شما باشد و با سالجوق بهم بیایلاغ دماوند روید. (تاریخ مبارک غازانی ص 10). پادشاه اسلام از اسدآباد برعزم یایلاغ الاتاغ حرکت فرمود. (تاریخ مبارک غازانی ص 111). غره ٔ ذی الحجه زفاف قتلغ شاه نویان بود با ایل قتلغ دختر گیخاتو و در آن یایلاغ جمعی مقربان ... کنگاجی کرده بودند. (تاریخ مبارک غازانی ص 134). لاجرم تمامت گله های مغول که در یایلاغ و قشلاق می بستند می گرفتند و برمی نشستند. (تاریخ مبارک غازانی ص 271). پادشاه اسلام ... فرمان داد تا در هر ولایتی از قشلاق و یایلاق به هنگام ارتفاع در انبار ریزند. (تاریخ مبارک غازانی ص 301). مصحلت در آن است که از ممالک و ولایاتی که بر راه گذر لشکر و یایلاغ و قشلاق ایشان افتاده ... تمامت به اقطاع به لشکر دهیم . (تاریخ مبارک غازانی ص 302).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.