کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیخاتو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیخاتو
لغتنامه دهخدا
گیخاتو. (اِخ ) (امیر...) از ایلخان مغولی ایران است که چون با بحران مالی و اقتصادی مواجه گردید به دستور وزیر خودعزالدین مظفر و به تقلید از چینیها، پول کاغذی به نام چاو (نظیر اسکناس فعلی ) منتشر ساخت ولی مردم که به دستگاه حکومت مغول اعتمادی نداشتند از ...
-
جستوجو در متن
-
اغول
لغتنامه دهخدا
اغول . [ ] (اِخ ) بایدو.... پسر طرغای و نواده ٔ هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را شکست داد و خود او فراری و کشته شد. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 251).
-
طولادای نویان
لغتنامه دهخدا
طولادای نویان . (اِخ ) از سران لشکر گیخاتوخان مغول . وی در فتنه ٔ افراسیاب بن یوسفشاه لر از جانب گیخاتو با ده هزار سوار بدفع این اتابک لر رفت و پس از محاربه وی را دستگیر کرد و نزد گیخاتوآورد. طولادای را هنگام قتل گیخاتو و بسلطنت رساندن بایدو بزندان ا...
-
طولدای
لغتنامه دهخدا
طولدای . (اِخ ) از سران لشکر ارغون سلطان مغولی . پس از قتل گیخاتو از جانب بایدو تومانات عراق عجم به وی سپرده گشت . (حبیب السیر ج 2 ص 44 و 48).
-
کیخاتو
لغتنامه دهخدا
کیخاتو. (اِخ ) رجوع به گیخاتو و حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 134 - 138 و مرآت البلدان ج 1 ص 393 و سبک شناسی بهار ج 3 ص 342و تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 صص 33 - 45 شود.
-
شاه جهان
لغتنامه دهخدا
شاه جهان . [ ج َ ] (اِخ ) تیمورخان پسر آلافرنگ بن گیخاتو (عزالدین ) است که بوسیله ٔ شیخ حسن بزرگ در تاریخ ذی الحجه ٔ 739 هَ . ق . به ایلخانی منصوب گردید و خواجه شمس الدین زکریا نیز وزارت او را داشت . شاه جهان در سال ذی الحجه ٔ 740 هَ . ق . معزول گشت ...
-
افراسیاب
لغتنامه دهخدا
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) اتابک ...، ابن یوسف شاه از اتابکان لر بزرگ بود و از 688 - 695 هَ . ق . حکمرانی داشت . وی مردی مستبد و ظالم بود. ابتدا افراد خاندان وزیر پدر خود را مصادره کرده ایشان را بوضعی شنیع کشت و جماعتی از آنان به اصفهان پناه بردند و ای...
-
پیریعقوب باغستانی
لغتنامه دهخدا
پیریعقوب باغستانی . [ ی َع ْ ب ِ غ ِ ] (اِخ ) از شیادان تبریز بعهد غازان خان . وی گروهی از تبریزیان را گرد خود جمع کرد و مردم را بسلطنت آلافرنگ پسر ارشد گیخاتو بشارت داد و یکی از مریدان خویش را به اردو فرستاد تا ملازمان رکاب غازان را نیز بسلطنت دعوت ...
-
بایدوخان
لغتنامه دهخدا
بایدوخان . (اِخ ) پادشاه ششم از هلاکوئیان . (ناظم الاطباء). پسر طرغای بن هلاکوخان و برادرزاده ٔاباقا بود که مدتها بر عراق و بغداد حکومت داشت و بعد از قتل گیخاتو از جمادی الاولی 694 تا ذی القعده ٔ 694 هَ . ق . به ایلخانی برگزیده شد ولی غازان خان با او...
-
خالدی
لغتنامه دهخدا
خالدی . [ ل ِ ] (اِخ ) زنجانی . صدرالدین احمد خالدی زنجانی ، معروف به صدر جهان . وی در زمان گیخاتو به صدارت رسید.این پادشاه و وزیر بسیار مسرف بودند و بر اثر اسراف آنها خزانه رو به تهی گذارد و برای ترمیم خزانه ناچار به انتشار پول کاغذی بنام «چاو» شدند...
-
یایلاغ
لغتنامه دهخدا
یایلاغ . (ترکی ، اِ) ییلاق . جایی که تابستان در آن اقامت کنند. منطقه ٔ خوش آب و هوا که بهنگام تابستان بدانجا روند : چون هواگرم شد سلطان از اوچه عزم یایلاغ کوه جود و بلاله و رکاله کرد. (جهانگشای جوینی ). در آن مدت که از یایلاغ مواکب میمون در جنبش آمد ...
-
ایلخانان ایران
لغتنامه دهخدا
ایلخانان ایران . [ ن ِ ] (اِخ ) نام سلسله ای که از 654 تا 750 هَ . ق . در ایران حکومت کردند و فرزندان چنگیز بودند. در عهد قاآنی منگو ایران نیز در تحت سلطنت خاندان هولاکو از شعبه ٔ فرزندان تولی دارای یک سلسله ٔ سلطنتی شدند که آنرا سلسله ٔ ایلخانان یعن...
-
غازان
لغتنامه دهخدا
غازان . (اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی (از هلاکو ببعد) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ . ق . فرمانروای کشور ایران بوده است . غازان خان در زمان ایلخانی ارغون خان از طرف پدر مأمور اداره ٔ امور خراسان...
-
طوغان
لغتنامه دهخدا
طوغان . (اِخ ) شحنه ٔ قهستان و از امرای سخن سنج و زیرک مغول و از مقربین درگاه ارغون و همان کسی است که خواجه وجیه الدین هنگام حساب خواستن ارغون از او به صوابدید ناصحان ابیات ذیل را به وی نوشت :چون ز نو بردم جوابی گردش گردون پیرمشک من کافور گشت وارغوان...