کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَزک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چموش گزک
لغتنامه دهخدا
چموش گزک . [ چ َ گ َ زَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان طارم پایین . بخش سیردان شهرستان زنجان که در 15 هزارگزی شمال باختری سیردان و 15 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است . کوهستانی و هوایش معتدل است و 469 تن سکنه دارد.آبش از چشمه . محصولش غلات و لبنیات . شغل ا...
-
خایه گزک
لغتنامه دهخدا
خایه گزک . [ی َ / ی ِ گ َ زَ ] (اِ مرکب ) کژدم اهوازی که آنرا بتازی رتیلا گویند. (آنندراج ). قسمی از عنکبوت . (ناظم الاطباء). || جانوری که می چسبد بر خایه ٔ حیوانات و خون آنرا می مکد. (ناظم الاطباء). کرمکی است با خایه ٔ سگ و دیگر چارپایان بچسبد و خون...
-
گَزک دست کسی دادن
لهجه و گویش تهرانی
بهانه دادن
-
واژههای همآوا
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِ) جا یا حالتی که از آن جا بتوان به شأن و عقیده یا عمل کسی حمله کرد یا مقصود خود را بعمل آورد. آن جای که خصم را توان مغلوب ساخت . نقطه ٔضعف : گزکی پیدا کردن و به دست آوردن . گزک به دست کسی افتادن . گزکش را به دست آوردن . (یادداشت ...
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِ) هرچیز که بدان تغییر ذائقه کنند. (برهان ) . مزه که شرابخواران برای تغییر ذائقه خورند چون کباب و پسته و بادام و سیب و انار و مانند آن . (آنندراج ) : عشق تو خمیرمایه ٔ سستی ماست نوباوه ٔ دردت گزک مستی ماست . میر عبدالباقی تبریزی .س...
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر. واقع در 6000گزی باختر بزمان و5000گزی باختری راه مالرو بزمان به ایرانشهر و دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سنگان بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، واقع در 46000گزی جنوب باختری میرجاوه و کنار راه فرعی میرجاوه به خاش . دارای 45 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 68 هزارگزی شمال سر راه مالرو حرجند به شهداد. هوای آن سرد، دارای 128 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات ، حبوبات و تریاک و شغل اهالی زراعت و راه ...
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ ِ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 66000گزی جنوب خاوراریکان و 6 هزارگزی راه فرعی بیضا به زرقان و دارای 25 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ ِ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قره باغ بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 30000گزی جنوب خاور شیراز و 3000گزی شوسه ٔ شیراز به فیروزآباد و دارای 12 تن سکنه است . این قریه را عباس آباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ ِ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر، واقع در 30000گزی جنوب خورموج و کنار راه فرعی خورموج به دیر، و دارای 48 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ ِ زِ ] (اِ) سیر و تماشا. (آنندراج ).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [ گ ُ زُ ] (مغولی ، اِ) سرمه و به این معنی لغت مغولی است . (آنندراج ).
-
گزک
لغتنامه دهخدا
گزک . [گ َ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش راین شهرستان بم ، واقع در 8هزارگزی شمال باختری راین و ده هزارگزی باختر راه فرعی راین به نی بید. هوای آن سرد و دارای 300 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و تریاک و شغل اهالی زراعت...
-
گزک
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهانه، دستاویز، مستمسک، ۲. تشنج ۳. نوبت، فرصت ۴. مزه