کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَزِنَّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Lamium album,white deadnettle, white nettle
گزنۀ سفید رسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای گزنۀ سفید به شکل گیاهی چندساله با زمینساقههای خزنده به ارتفاع 30 تا 140 سانتیمتر با ساقۀ افراشته و ساده یا با انشعابات پراکنده و برگهای تخممرغی یا قلبیشکل و دُمبرگدار و با گلهای پرشمار و تقریباً بیدُمگل و چرخههای گ...
-
Lamium galeobdolon, Galeobdolon luteum, yellow archangel
گزنۀ سفید زردگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای گزنۀ سفید به شکل گیاه چندساله با ساقههای زیرزمینی و ساقۀ هوایی راست به ارتفاع 15 تا 45 سانتیمتر و با کرکهای سفید مایل به زرد و دُمبرگهای بلند و تخممرغیـ دایرهای یا بیضوی و جام گل زرد با لکههای متمایل به قهوهای به طو...
-
Lamium amplexicaule, henbit deadnettle, greater henbit
گزنۀ سفید ساقهآغوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای گزنۀ سفید به شکل گیاه یکساله یا دوساله به ارتفاع 4 تا 30 سانتیمتر و با ساقههای پرشمار و خیزان و کموبیش منشعب در قاعده و با برگهای دایرهای یا کلیویـ گرد با دندانههای گرد یا شکافته و برگهای گلآذینی ساقهآغوش و جام گل ...
-
انواع گزنه تیغی گزنده
دیکشنری فارسی به عربی
نبات القراص
-
بوسیله گزنه گزیده شدن
دیکشنری فارسی به عربی
نبات القراص
-
واژههای همآوا
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 37 هزارگزی شمال ضیأآباد و 3هزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد و دارای 292 تن سکنه است . آب آنجا بهار از رودخانه ٔ کوهین و قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات ، عدس آبی و د...
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ گ َ زَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاریجان . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 154). رجوع به گزنگ شود.
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کردی گزگزک ، گزگز ، اورتیکا . گیاهی است علفی ، از تیره ٔ گزنه ، که برگهای دندانه دار آن پوشیده از کرکهای یک سلولی است و در آنها مایع سوزآوری ترشح میشود، از این لحاظ در موقع لمس کردن سوزش شدیدی احساس میگردد. رجوع شود به گ...
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ،واقع در 20000گزی جنوب باختری سنندج و 3000گزی باختر شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه ، هوای آن سرد و دارای 125تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنی...
-
گزنه
لغتنامه دهخدا
گزنه . [ گ َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 18000گزی شمال باختری ده شیخ ، کنار رودخانه ٔ زمکان نزدیک مرز عراق . هوای آن گرم و دارای 100تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ زمکان تأمین میشود. محصول مختصر آ...
-
گزنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گزنا، گزنک› (زیستشناسی) gazane گیاهی علفی و خودرو از خانوادۀ نعنا دارای با برگهای کرکدار که در صورت تماس با آن مادهای اسیدی ترشح میکند و مصرف خوراکی و درمانی دارد؛ انجره.
-
گزنه
فرهنگ فارسی معین
(گَ زَ نِ یا نَ) (اِ.) گیاهی است یک ساله یا پایا با برگ های متقابل . گونه های مختلف گزنه پوشیده از خارهای گزنده است که پس از لمس ، محتویات سوزآور غدة زیر آن در پوست بدن وارد می شود و ایجاد سوزش می کند.
-
گَزَنه
لهجه و گویش تهرانی
گیاهی برگهای کرکدار که باعث سوزش پوست میشود.
-
جستوجو در متن
-
انجره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'anjare = گزنه