کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوژ شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوژ شدن
لغتنامه دهخدا
گوژ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خمیده شدن . خمیدگی گرفتن . انحنا یافتن . دوتو شدن . کوژ گشتن . کوژ شدن . احتقاف . (زوزنی ): استقواس ؛ گوژ شدن از پیری . (منتهی الارب ). رجوع به گوژ و گوز شود.
-
واژههای مشابه
-
پشت گوژ
لغتنامه دهخدا
پشت گوژ. [ پ ُ ] (ص مرکب ) رجوع به پشت کوژ شود.
-
جستوجو در متن
-
خم گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(خَ. گِ رِ) (مص ل .)کج شدن ، گوژ شدن .
-
تحدب
واژگان مترادف و متضاد
۱. برآمدگی، برجستگی، قوزی، کوژی ۲. گوژ شدن، ≠ تعقر
-
چوگان شدن
لغتنامه دهخدا
چوگان شدن . [ چ َ/ چُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خمیدن . خمیده و منحنی شدن .گوژ شدن . خمیده و کمانی شدن . دوتا شدن : چنین چند گردی درین گوی گردان کزین گوی گردان شدت پشت چوگان .ناصرخسرو.
-
تحدب
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گوژ شدن . 2 - برجسته بودن . 3 - (اِمص .) برجستگی ، برآمدگی .
-
کاسه شدن
لغتنامه دهخدا
کاسه شدن . [ س َ / س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کوشیدن و تلاش نمودن باشد. || گوژ شدن و خمیده گردیدن . (برهان ) : بر آهن اگر دوش زندشیشه ٔ عهدم ازحلبی آن کاسه شود پهلوی سندان .ظهوری (از آنندراج ).
-
تقویس
لغتنامه دهخدا
تقویس . [ ت َ ] (ع مص ) کج گردیدن و گوژ شدن از پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریختن باران از ابر. (از اقرب الموارد).
-
کوز شدن
لغتنامه دهخدا
کوز شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوژ شدن . خمیده شدن . خمیده شدن قامت .خم و کج شدن بالا. جفته و منحنی شدن قد : شده کوز بالای سرو سهی گرفته گل سرخ رنگ بهی . فردوسی .وتخته [ بر عضو شکسته ] بیش از پنج روز بر نباید نهاد مگر آنجا که ترسند که عضو کوز شود. (...
-
کوژ گشتن
لغتنامه دهخدا
کوژ گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب )خمیده پشت شدن . خمیده قامت شدن . گوژ شدن : سرو بودیم گاه چند بلندکوژ گشتیم چون درونه شدیم . کسائی .ز رشک چهره ٔ تو ماه تیره گشت و خجل ز شرم قامت تو سرو کوژ گشت و دوتاه . فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 359).رجوع به کوژ و ک...
-
ضلع
لغتنامه دهخدا
ضلع. [ ض َ ] (ع مص ) پر شدن شکم از سیری یا سیرابی تا آنکه برسد آب اضلاع را، یا عام است . (منتهی الارب ). || میل کردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). کژ گردیدن نه از خلقت . (منتهی الارب ). چسبیدن . (تاج المصادر). کژ شدن . (زوزنی ). گوژ شدن . (تاج ال...
-
دوتو
لغتنامه دهخدا
دوتو. [ دُ ] (ص مرکب ) دوته . مضاعف . (ناظم الاطباء). دوتا. دوتاه . ضعف . (یادداشت مؤلف ). || دوبالا و خمیده و منحنی و دوتا. (از آنندراج ). دوتاه . دوته . خم . خم شده : و در میان کتفهای او بالشی دوتو اندر نهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).- دوتو شدن ؛ ان...
-
تحنب
لغتنامه دهخدا
تحنب . [ ت َ ح َن ْ ن ُ ](ع مص ) گوژ گردیدن از پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). خمیده و کمانی شدن پیر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مهربان گردیدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تحنن بر کسی ، و این مجاز است . (اقر...