تحنب . [ ت َ ح َن ْ ن ُ ](ع مص ) گوژ گردیدن از پیری . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). خمیده و کمانی شدن پیر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مهربان گردیدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تحنن بر کسی ، و این مجاز است . (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.