کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوالنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گوالنده
/govālande/
معنی
بالنده؛ نموکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوالنده
لغتنامه دهخدا
گوالنده . [ گ ُ ل َ دَ / دِ ] (نف ) نامی . نموکننده . بالنده . || جنباننده ٔ کودک به روی دستها و یا زانوها. (ناظم الاطباء). || آنکه قدرت درست راه رفتن ندارد و بر زمین میخزد(؟) : رود خاک درش عالم برومال گوالنده پهن رفته چو اطفال .میرنظمی ؟ (از فرهنگ ش...
-
گوالنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] govālande بالنده؛ نموکننده.
-
جستوجو در متن
-
گوالندگی
لغتنامه دهخدا
گوالندگی . [ گ ُ ل َ دَ/ دِ ] (حامص ) عمل گوالنده . رجوع به گوالنده شود.
-
داس
لغتنامه دهخدا
داس . [ سِن ْ ] (ع ص ) هو داس لا زاک ؛ او کم شونده است نه گوالنده . (منتهی الارب ).
-
رابی
لغتنامه دهخدا
رابی . (ع ص ) فزون شونده و گوالنده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بر بلندی و پشته برآینده . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
وارف
لغتنامه دهخدا
وارف . [ رِ ] (ع ص ) باطراوت . تازه . نبات وارف ؛ ای ناضر. (اقرب الموارد). || بسیارسبز، نیک سبز و گوالنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نبات وارف ؛ گیاه گوالیده ٔ نیک سبز شده . (ناظم الاطباء). || فراخ . (از مهذب الاسماء). وسیع. متسع. ظل وارف ؛ یعنی...
-
نامی
لغتنامه دهخدا
نامی . (ع ص ) اسم فاعل از نُمُوّ. (اقرب الموارد). رجوع به نموشود. || بالنده . نموکننده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). بالان . روینده . رویا. || شجر و نبات و حیوان و مقابل آن صامت است ، از قبیل سنگ و غیر آن . (ا...
-
رایع
لغتنامه دهخدا
رایع. [ ی ِ ] (ع ص ) رائع. اسم فاعل از ریشه ٔ «ریع». زیادشونده و برکت کننده . ج ، ارواع ، رُوَّع . || زیاده . (از ناظم الاطباء). فنایی است از فناهای مدینه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). || گوالنده و خوبروی . (از ناظم الاطباء). || ترس...