کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گه گه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گه گه
لغتنامه دهخدا
گه گه . [ گ َه ْ گ َه ْ ] (ق مرکب ) مخفف گاه گاه . گه گاه : همه دوستدار و برادر شویم بود نیز گه گه که برتر شویم . فردوسی .حق تن شهری به علف چند گزاری گه گه به سخن نیز حق مهمان بگزار. ناصرخسرو.گرچه گه گه پشه ، دل مشغول دارد پیل راپیل دارد گاه جنگ از ا...
-
واژههای مشابه
-
گُه خشکه
لهجه و گویش تهرانی
نجاست خشک شده
-
گُه لوله
لهجه و گویش تهرانی
سنده! توهین
-
گَه کِردن
لهجه و گویش بختیاری
ga: kerdan سرپیچى از رفتن (اسبها گاهى در ضمن حرکت ناگهان توقف مىکنند و پس از چند دقیقه دوباره به راه خود ادامه مىدهند).
-
گَه گَهاى
لهجه و گویش بختیاری
ga: ga:i 1. اسبى که در ضمن حرکت گاهگاه چند دقیقهاى توقف کند؛ 2. (کنایى) فردى که گهگاه دست از کار بکشد.
-
گُه میش
لهجه و گویش بختیاری
go-miš فضله موش.
-
سبیل مگسی/ گُه مگسی
لهجه و گویش تهرانی
سبیل کوچک باریک به اندازه ناخن انگشت کوچک
-
گُه مگسی،سبیل()
لهجه و گویش تهرانی
خال ریز و سیاه کم رنگ
-
شاش و گُه
فرهنگ گنجواژه
فضولات.
-
گُه(و)گَند
فرهنگ گنجواژه
گند.
-
جستوجو در متن
-
cat's cradle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گه گه
-
طنزکنان
لغتنامه دهخدا
طنزکنان . [ طَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) نازکنان . در حال ناز و کرشمه : گه گه آید برِ من طنزکنان آن رعناهمچوخورشید که با سایه درآید بطرب .سنائی .
-
درآویزی
لغتنامه دهخدا
درآویزی . [ دَ ] (حامص مرکب ) نزاع . آویزش : شانه گه گه با سر زلفت درآویزی کندآری آنجاها کرا باشد دو سر جز شانه را.امیرحسن دهلوی (از آنندراج ).