کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنجک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنجک
لغتنامه دهخدا
گنجک . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد مرغاب بخش زرقان شهرستان شیراز که در 108000گزی شمال خاوری زرقان و 3000گزی راه شوسه ٔ شیراز به اصفهان واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 140 تن است . آب آن از رودخانه ٔ سیوند تأمین میشود. محصول آن غ...
-
گنجک
لغتنامه دهخدا
گنجک . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) گنجک یا شیز اقامتگاه تابستانی خسروپرویز که ظاهراً در نواحی دریاچه ٔ ارومیه در سر راه مراغه و تبریز در نزدیک لیلان بوده است . نظربه تعریف مفصلی که مسعربن مهلهل کرده در نزدیک آن معدنها و چشمه ٔ نفتی بوده که آتشکده ٔ آذرگشسب بو...
-
واژههای مشابه
-
گنجک خاتون
لغتنامه دهخدا
گنجک خاتون . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) (شهرزاده ...) خاتون امیر ایرنجین از معاصران اولجایتو سلطان . (ذیل جامعالتواریخ رشیدی از حافظ ابرو ص 102).
-
جستوجو در متن
-
گنزک
لغتنامه دهخدا
گنزک . [ گ َ زَ ] (اِخ ) تلفظی از گنجک . رجوع به گنجک و گندزک و مزدیسنا و... تألیف معین چ 1 ص 203 شود.
-
گنزه
لغتنامه دهخدا
گنزه . [ گ َ زَ ] (اِخ ) گنجه . گنجک . گنزک . رجوع به هر یک از کلمات مذکور شود.
-
گادزا
لغتنامه دهخدا
گادزا. (اِخ ) همان زادگاه سنتی زردشت است که به اقرب احتمالات گزن آذربایجان است رجوع به گزن و گنجک و گنزک شود. (مزدیسنا تألیف دکتر معین ص 203).
-
کادزا
لغتنامه دهخدا
کادزا. (اِخ ) نام یونانی شهرقدیم گنجک در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و اعراب آن را «کزنا» نامیده اند. (از جغرافیای سیاسی ایران ، تألیف کیهان ص 150).
-
گنجه
لغتنامه دهخدا
گنجه . [گ َ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور مابین تبریزو شیروان (اصح شروان است ) و گرجستان و مولد شیخ نظامی علیه الرحمه از آنجاست . (برهان ). نام شهری است از ولایات اران در اواخر آذربایجان منسوب بدانجا را گنجوی گویند. (انجمن آرا). شهری است [ به...
-
آذربایجان
لغتنامه دهخدا
آذربایجان . [ ذَ ] (اِخ ) (گویند این کلمه از آترپاتوس ، نام یکی از سرداران اسکندر مأخوذ است و صاحب معجم البلدان و بعض دیگر گفته اند که از لفظ آذر به معنی آتش و بادگان یا بایگان به معنی حافظ و خازن آمده است و معنی مجموع آن حافظالنار یا حافظ بیت النار...