گنجک . [ گ َ ج َ ] (اِخ ) گنجک یا شیز اقامتگاه تابستانی خسروپرویز که ظاهراً در نواحی دریاچه ٔ ارومیه در سر راه مراغه و تبریز در نزدیک لیلان بوده است . نظربه تعریف مفصلی که مسعربن مهلهل کرده در نزدیک آن معدنها و چشمه ٔ نفتی بوده که آتشکده ٔ آذرگشسب بواسطه ٔ آن روشن بوده است . (مزدیسنا تألیف معین چ 1 ص 202 و چ 2 ص 315). و رجوع به یشتها ج 2 ص 241 شود. معرب آن جَزنَق است . رجوع به معجم البلدان شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.