کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلفام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گلفام
معنی
(گُ) (ص مر.) گلگون ، گلرنگ .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
rose, roseate, rosily
-
جستوجوی دقیق
-
گلفام
لغتنامه دهخدا
گلفام . [ گ ُ ] (ص مرکب ) گلرنگ . (آنندراج ). به رنگ گل . گلگون . (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از باده ٔ گلفام بخسب . خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700).مرا همچنین چهره گلفام بودبلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان )...
-
گلفام
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol fām) (در قدیم) به رنگ گل سرخ ، گلگون .
-
گلفام
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص مر.) گلگون ، گلرنگ .
-
واژههای همآوا
-
گل فام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] golfām = گلرنگ
-
جستوجو در متن
-
گلرنگ
واژگان مترادف و متضاد
احمر، سرخ، گلفام، گلگون
-
گلگون
واژگان مترادف و متضاد
سرخ، گلرنگ، گلفام، گلی
-
گلی
واژگان مترادف و متضاد
آل، گلفام، گلرنگ، گلگون
-
عقیق روی
لغتنامه دهخدا
عقیق روی . [ ع َ ] (ص مرکب )که رویی چون عقیق دارد. گلفام و گلگون : تذرو عقیق روی کلنگ سپیدرخ گوزن سیاه چشم پلنگ ستیزه کار.فرخی .
-
گلدام
لغتنامه دهخدا
گلدام . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) در اصل دام خردی است ، امادر عرف بمعنی مطلق دام است . (آنندراج ) : حسن چون دانه به گلدام نگاهش ریزدبشکند آینه و بر سر راهش ریزد. میرزا معز فطرت (از آنندراج ).تا چهره درست گل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر به گلدام کرده ا...
-
گلبام
لغتنامه دهخدا
گلبام . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و شلنگ زدن و معرکه بستن به یکبار کشند. (برهان ) (جهانگیری ) : صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرندگوی گلبام زد اجسام بگو تا شنوند. خاقانی (دیوان ...
-
همچنین
لغتنامه دهخدا
همچنین . [ هََ چ ُ / چ ِ ] (ق مرکب ) هم چنین . هم چون این . به معنی نیز و هم است . بدینگونه . هم بدین وضع. (یادداشتهای مؤلف ) : دگر دست لشکَرْش را همچنین سپاهی بیاراست گرد و گزین . فردوسی .که ماهوی را بادتن همچنین فکنده پر از خون به روی زمین . فردوس...
-
مقصود سبزواری
لغتنامه دهخدا
مقصود سبزواری . [ م َ دِ س َ ] (اِخ ) شاعری است ملقب به زنده دل که در قصبه ٔ مزینان از توابع سبزوار متولد گردید و او را به قول صاحب تذکره ٔ صبح گلشن «زنده دل از آن می گفتند که جز شرب مدام و صحبت شاهدان گلفام ... خبر نداشت ». از اوست :جنونم نشانید با ...
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ] (اِخ ) مولانا احمد، معروف به شاه ولی اﷲ محدث ، پسر عبدالرحیم . از خانواده ٔ علم وادب و عارف و صاحب تصانیفی است و در نظم و نثر عربی و فارسی استاد بود.1176 هَ .ق . درگذشت . از اوست :نخستین باده کاندر جام کردندمزاجش عکس آن گلفام کردندز دری...