کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گشن دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عسب
لغتنامه دهخدا
عسب . [ ع َ ] (ع مص ) برجستن گشن بر ماده . (از منتهی الارب ). گشنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به کرایه دادن گشن به جهت گشنی ، و کرایه ٔ فحل دادن . (از منتهی الارب ). به مزد دادن گشن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). و پیغمبر اکرم (ص ) ...
-
افحال
لغتنامه دهخدا
افحال . [ اِ ] (ع مص ) بعاریت دادن گشن . (ناظم الاطباء). گشن بعاریت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بز بکسی عاریت دادن . (از اقرب الموارد). فحل دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || پی بکردن اشتر بشمشیر. (تاج المصادر بیهقی ).
-
لقح
لغتنامه دهخدا
لقح .[ ل َ ] (ع مص ) گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب ).
-
ابار
لغتنامه دهخدا
ابار. [ اِ ] (ع مص ) گشن دادن خرمابن . گرددادن نخل . || نیش زدن کژدم . || سوزن دادن سگ را. || غیبت کردن کسی را. || هلاک گردانیدن . || اصلاح کشت .
-
تلقیح
لغتنامه دهخدا
تلقیح . [ ت َ ] (ع مص ) گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گشن دادن خرمابن و مادیان را.(آنندراج ). || آبستن کردن باد درخت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || به اصطلاح طب ، کوبیدن آبله و ...
-
ابارت
لغتنامه دهخدا
ابارت . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِباره . گشن دادن خرمابن و اصلاح آن . || اصلاح زرع و کشت . || هلاک کردن .
-
استلقاح
لغتنامه دهخدا
استلقاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) هنگام گشن دادن رسیدن خرمابن را: استلقحت النخلة؛ ای آن لها ان تلقح .
-
اجعال
لغتنامه دهخدا
اجعال . [ اِ ] (ع مص ) مزد دادن . جُعل دادن . (منتهی الارب ). رشوه و پایمزد دادن . || فرودآوردن دیگ را از دیگپایه بدستمال . (منتهی الارب ). دیگ به رگوی از دیگدان فروگرفتن . (تاج المصادر): اجعل القدر. || گشن خواه شدن ماده . (منتهی الارب ). نَر جُستن ....
-
ابر
لغتنامه دهخدا
ابر. [ اَ ] (ع مص ) نیش زدن کژدم . || سوزن و نیش خورانیدن سگ را در نان و جز آن . || گشن دادن خرمابن را.
-
تقحیط
لغتنامه دهخدا
تقحیط. [ ت َ ] (ع مص ) گشن دادن خرمابن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آبستن کردن زن را. (از اقرب الموارد).
-
تلقیح
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح ۲. آبلهکوبی، واکسیناسیون ۳. مایه زدن، واکسن زدن ۴. گشن دادن، گشنسازی ۵. آبستن کردن
-
حیالة
لغتنامه دهخدا
حیالة. [ ل َ ] (ع مص ) آبستن نشدن ناقه بعد از گشن دادن . و کذلک النخل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حول و حوول و حیال شود.
-
اعصاد
لغتنامه دهخدا
اعصاد. [ اِ ] (ع مص ) پیچیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).بافتن و دوتاه کردن ریسمان : اعصد الحبل ؛ لواه . (از اقرب الموارد). || عاریت دادن خر جهت گشنی : اعصدنی حمارک للأمر؛ عاریت بده مرا خر خود جهت گشنی . (منتهی الارب ). عاریت دادن گشن...
-
مق
لغتنامه دهخدا
مق . [ م َق ق ] (ع مص ) کفانیدن شکوفه ٔ خرما را تا گشن دهند آن را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکاف دادن خوشه ٔ خرمابن را تا گشن دهند آن را. (از ناظم الاطباء). || مق حب العنب ؛ مکیدن حبه های انگورو دور انداختن هسته و پوست آن . (از...
-
جفت گیری کردن
لغتنامه دهخدا
جفت گیری کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فراهم آوردن نرینه و مادینه را. بهم نزدیک کردن نر و ماده را بقصد باروری . آرامش دادن حیوانی نرینه را با مادینه بقصد نتاج . مدموج کردن . گشن گیری کردن .