کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسترانیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گسترانیده
/gostarānide/
معنی
پهنکرده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گسترانیده
لغتنامه دهخدا
گسترانیده . [ گ ُت َ دَ / دِ ] (ن مف ) گسترده شده . پهن شده : باد در سایه ٔ درختانش گسترانیده فرش بوقلمون . سعدی .و رجوع به گستردن و گسترانیدن شود.
-
گسترانیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gostarānide پهنکرده.
-
جستوجو در متن
-
ناگسترانده
لغتنامه دهخدا
ناگسترانده . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناگسترده . مقابل گسترانده . گسترانیده ناشده .
-
نصع
لغتنامه دهخدا
نصع. [ ن ِ ص َ ](ع اِ) سفره ای چرمین . نطع ادیم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). قطعه ای از پوست که بر روی آن می نشینند یا پوستی که در مجلس شراب می گسترانند. (ناظم الاطباء). نطع، و آن بساطی است از پوست که زیر پای کس...
-
فرواز
لغتنامه دهخدا
فرواز. [ ف َرْ ] (اِ) چوب کوتاهی باشد بقدر دو بدست ، یعنی دو شبر و آن را در پوشش خانه ها بر فاصله ٔ چوبهای بزرگ نصب کنند و بوریا بر بالای آن گسترانیده ، گل و خاک ریزند و اندایند. (برهان ). || خانه ٔ تابستانی و بالاخانه . (برهان ). فروار. فرواره . در ...
-
بوقلمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹ابوقلمون› buqalamun ۱. (زیستشناسی) پرندهای از خانوادۀ ماکیان با پرهای سیاهرنگ و سروگردن بیپر که قدرت پرواز ندارد؛ پیلمرغ.۲. (زیستشناسی) آفتابپرست؛ حربا.۳. [مجاز] هر چیز رنگارنگ یا رنگبهرنگشونده: ◻︎ باد در سایه...
-
یدین
لغتنامه دهخدا
یدین . [ ی َ دَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ید. (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). دو دست : ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین . (منسوب به عباس «یا ابوالعباس » مروزی ).به دندان گزید از تغابن یدین بماندش در او دیده چون فرقدین ....
-
رفیده
لغتنامه دهخدا
رفیده . [ رَ دَ / دِ ](اِ) لته و کهنه ای چند که مثال گرد بالشی بر هم دوزند و خمیر نان را روی آن گسترانیده بر تنور بندند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ناوند.نابند. (یادداشت مؤلف ). رُفَیدَه [در قاین خراسان ]بالش کوچکی که خمیرنان را...
-
فرقدین
لغتنامه دهخدا
فرقدین . [ ف َ ق َ دَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ فرقد است در حالت نصب و جر : ای رسانیده به دولت فرق خود بر فرقدین گسترانیده به جود و فضل در عالم یدین . ابوالعباس مروزی .محتمل مرقد تو فرقدین متصل مسند تو شعریان . خاقانی .تا هم قدم شدیم سگ پاسبانت رااز فرق فرقدی...
-
مبسوط
لغتنامه دهخدا
مبسوط. [ م َ ] (ع ص ) فراخ کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). گسترده . (تفلیسی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گسترده شده و پهن شده . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). گسترده . گستریده . گسترانیده . پهن وا شده . پهن شده . پهن کرده . بازکرده . گشاده . (یادد...
-
ممهد
لغتنامه دهخدا
ممهد. [ م ُ م َهَْهََ ] (ع ص ) گسترانیده شده . (ناظم الاطباء). گسترده شده . (غیاث اللغات ). نیک گسترده . آماده کرده . آماده . آسان کرده . فراهم کرده . مهیا. (یادداشت مرحوم دهخدا) : سزاوارتر کسی به مسرت و ارتیاح اوست که جانب او دوستان را ممهد باشد. (ک...
-
بوقلمون
لغتنامه دهخدا
بوقلمون . [ ق َ ل َ ] (اِ) دیبای رومی را گویند و آن جامه ای است که هر لحظه برنگی نماید. (برهان )(آنندراج ). نوعی از دیبای که هر لحظه برنگ دیگر نماید. (غیاث ) (اوبهی ). معرب و محرف از «خامائیلئون » یونانی . دیبای رومی که رنگ آن متغیر نماید. (از فرهنگ ...
-
بستر
لغتنامه دهخدا
بستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص 171». جامه ٔ خواب گسترانیده . رختخواب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). جامه ٔ خواب گسترانیده . (ناظم الاطباء). رختخواب و فراش . (فرهنگ نظام ). آنچه گسترانند بر...
-
گوجه فرنگی
لغتنامه دهخدا
گوجه فرنگی . [ گ َ / گُو ج َ/ ج ِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) گل گلاب در ذیل گیاهان دولپه ای پیوسته گلبرگ در تیره ٔ بادنجانیان آرد: گوجه فرنگی یا تمات که میوه ٔ درشت قرمز آن دارای چندین خانه و خوراکی است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 238). و تقی بهرامی آرد: نباتی ...