کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گز تلیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عرق گز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (اِمر.) نک عرق جوش .
-
غریب گز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - حشره ای که به غریبه نیش می زند و بومیان نسبت به آن مصونیت دارند. 2 - عقرب . 3 - ساس ، کَنِه .
-
دره گز
لغتنامه دهخدا
دره گز. [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) بخش حومه ٔ شهرستان ، از یک دهستان به نام دهستان مرکزی تشکیل شده و دارای 17 آبادی بزرگ و کوچک میباشد که مجموع نفوس آن در حدود 3871 تن است . آب مزروعی کلیه ٔ قراء از 22 رشته قنات و رودخانه ٔ درونگر تأمین میشود به اغلب قر...
-
دره گز
لغتنامه دهخدا
دره گز. [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) دره جزء ولایتی است در خراسان در شمال کوههای هزارمسجد در قسمتی مجاور سرحد ایران و روس ، دارای 19 قریه ، مرکز محمدآباد در 1365 متر ارتفاع کنار رود درونگو واقع شده و تولد نادرشاه نزدیک این قریه بوده . (یادداشت مرحوم دهخدا)...
-
دره گز
لغتنامه دهخدا
دره گز. [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) دهستان مرکزی شهرستان دره گز شامل 17 آبادی . نفوس آن 3781 تن است . بزرگترین آبادی آن گل خندان دارای 536 تن جمعیت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دره گز
لغتنامه دهخدا
دره گز. [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) شهر دره گز در شمال گردنه معروف اﷲ اکبر واقع و مختصات جغرافیائی آن بشرح زیراست :طول 59 درجه و 9 دقیقه عرض 37 درجه و 28 دقیقه - اختلاف ساعت با تهران 25 دقیقه . آب و هوا- دره گز بواسطه ٔ محصور بودن بین تپه های مجاور و کمی ...
-
دره گز
لغتنامه دهخدا
دره گز. [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) نام محلی از توابع بلخ است و آن غیر از دره گز خراسان است . (از یادداشت مرحوم دهخدا) : امیر تنگدل شد که اسبان به دره گز بودند و حاجب بزرگ با لشکری بر سر آن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 579).
-
دره گز
لغتنامه دهخدا
دره گز. [ دَرْ رَگ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت . واقع در 50هزارگزی جنوب کهنوج و 6هزارگزی خاور راه مالرو کهنوج به میناب . مزرعه ٔ بنه کوه جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دمی گز
لغتنامه دهخدا
دمی گز. [ دُ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر با 135 تن سکنه . آب آن از چاه و راه آن اتومبیلرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
زبان گز
لغتنامه دهخدا
زبان گز. [ زَ گ َ ] (نف مرکب ) چیزی تیز و تند که وقت خوردن زبان را میگزد. (آنندراج ). هرچیز که زبان را بگزد و تیز و تند و حاد و حریف . (ناظم الاطباء). چیزی که بواسطه ٔ تندی زبان را بگزد. (ناظم الاطباء). حازر؛ شیرترش زبان گز. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ...
-
طامیج گز
لغتنامه دهخدا
طامیج گز. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مارز بخش کهنوج . سر راه مارز - کهنوج با 4 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
صاری گز
لغتنامه دهخدا
صاری گز. [ گ ُ ] (اِخ ) صاری گوزل و یا صاری گورز. وی یکی از علما و دانشمندان عصر سلطان بایزیدخان ثانی و سلیم خان اول و لقب او نورالدین است . و قاضی عسکر آناطولی بود. در 919هَ . ق . معزول شد و در سال 927 درگذشته . وی به سمت واعظ و ناصح بنزد شاهزاده سل...
-
شوره گز
لغتنامه دهخدا
شوره گز. [ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) شوره گژ. (یادداشت مؤلف ). نوعی از درخت گز باشد. (برهان )(فرهنگ فارسی معین ). قسمی از گز. (ناظم الاطباء). نوعی از درخت گز است و آن را به تازی اثل گویند. (فرهنگ جهانگیری ). درخت گز که در زمین شوره روید. (رشیدی )(غیا...
-
قره گز
لغتنامه دهخدا
قره گز. [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیکله ٔ بخش هوراند شهرستان اهر واقع در 24 هزارگزی جنوب هوراند و 2500 گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر.. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است .سکنه 115 تن . آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و سردرختی ...
-
قره گز
لغتنامه دهخدا
قره گز. [ ق َ رَ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان علمدارگرگر بخش جلفا از شهرستان مرند واقع در 36 هزارگزی شمال مرند و 2 هزارگزی خط آهن جلفا به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل است . سکنه ٔ آن 307 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه . شغل اهالی زر...