کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ضور
لغتنامه دهخدا
ضور. [ ض َ ] (ع مص ) گزند رسانیدن کسی را. (منتهی الارب ). گزند کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ) (دهار). لغتی است در ضَیْر بمعنی گزند رسانیدن بکسی و زیان کردن . (منتهی الارب ).
-
ضیر
لغتنامه دهخدا
ضیر. [ ض َ ] (ع مص ) ضرر: لا ضیر علیکم ؛ ای لا ضرر فی تأخیر الصلوة بالنوم . ضور. گزند رسانیدن کار. (منتهی الارب ). گزند کردن . (دهار).مضرت کردن . (زوزنی ). || گزند. || زیان کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || بیچارگی . || احتیاج . (منتهی الارب )...
-
مضارة
لغتنامه دهخدا
مضارة. [ م ُ ضارْ رَ ] (ع مص ) (از «ض رر») یکدیگر را گزند رسانیدن . (زوزنی ). یکدیگر گزند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گزند رسانیدن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گزند و زیان رسانیدن یکدیگر را. (ناظم الاطباء). || با یکدیگر خل...
-
تضرر
واژگان مترادف و متضاد
۱. خسران دیدن، زیانبردن، ضرر کردن، متضرر شدن ≠ سود بردن، نفع کردن ۲. گزند دیدن
-
نکایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نکایة] [قدیمی] nekāyat ۱. گزند رساندن.۲. کشتن یا مجروح کردن دشمن.۳. پوست بازکردن زخم.
-
مضرة
لغتنامه دهخدا
مضرة. [ م َ ض َرْرَ ] (ع مص ) گزند رساندن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گزند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گزند. خلاف منفعت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، مضار. (اقرب الموارد). و رجوع به مضرت شود.
-
منتر
فرهنگ فارسی معین
(مَ تَ) [ سنس . ] (اِ.) 1 - افسون ، کلام مؤثر. 2 - ذکری برای رام کردن و دفع گزند جانور درنده . 3 - (عا.) مسخره کرده شده .
-
اذي
دیکشنری عربی به فارسی
اسيب , صدمه , اذيت , زيان , ضرر , خسارت , اسيب رساندن , صدمه زدن , گزند , ازار رساندن , اسيب زدن به , ازردن , اذيت کردن , جريحه دار کردن , خسارت رساندن , ازار , غبن , زيان حاصله در اثر عدم اجراي عقدي , زخم , جراحت
-
harm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدمه، ضرر، زیان، خسارت، گزند، اذیت، اسیب، خسران، صدمه زدن، اسیب رساندن، خسارت رساندن، خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، خسارت وارد کردن
-
harms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسارت، صدمه، ضرر، زیان، گزند، اذیت، اسیب، خسران، صدمه زدن، اسیب رساندن، خسارت رساندن، خسارت زدن، خسارت وارد اوردن، خسارت وارد کردن
-
ضر
لغتنامه دهخدا
ضر. [ ض َرر / ض ُرر ] (ع مص ) گزند رسانیدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). گزند کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || زن خواستن بر زن پیشین . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). صاحب منتهی الارب گوید: ضرّبفتح اول مصدر و بضم اول اسم مصدر ممکن است باشد.
-
صلق
لغتنامه دهخدا
صلق . [ ص َ ] (ع اِ) بانگ و فریاد سخت . || (مص ) سخت بانگ کردن . (منتهی الارب ). آواز برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || آمد و شد کردن در آب . || بانگ کردن . || کارزار کردن . || زدن کسی را به عصا.(منتهی الارب ). به عصا زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ...
-
اجحاف
لغتنامه دهخدا
اجحاف . [ اِ ] (ع مص ) کار بر کسی تنگ گرفتن . کار بر کسی تنگ فراگرفتن . (تاج المصادر). تکلیف بمالایطاق . استیصال . اجتراف . ایذاء. اضرار. گزند کردن . || همه چیز را گرفتن . || بردن . (منتهی الارب ). || اجحفت به الفاقة؛ محتاج گردانید او را حاجت و مضرّت...
-
ضرر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zarar ۱. [مقابلِ نفع] گزند؛ نقصان؛ زیان.۲. تنگی و بدحالی.〈 ضرر زدن: (مصدر لازم) زیان رساندن.〈 ضرر کردن (کشیدن): (مصدر لازم) زیان دیدن؛ زیان بردن.
-
دردمند کردن
لغتنامه دهخدا
دردمند کردن . [ دَ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدرد آوردن . رنجور ساختن . ایجاع . ایصاب . (تاج المصادر بیهقی ).ایلام . (دهار). فجع. قفص . (منتهی الارب ) : مر آن چیز کآنت نیاید پسندمکن هیچکس را بدان دردمند. فردوسی .وآخر کار دردمندم کردبنده ٔ خود بدم به ب...