اجحاف . [ اِ ] (ع مص ) کار بر کسی تنگ گرفتن . کار بر کسی تنگ فراگرفتن . (تاج المصادر). تکلیف بمالایطاق . استیصال . اجتراف . ایذاء. اضرار. گزند کردن . || همه چیز را گرفتن . || بردن . (منتهی الارب ). || اجحفت به الفاقة؛ محتاج گردانید او را حاجت و مضرّت رسانید. (منتهی الارب ). || نزدیک شدن . (منتهی الارب ). با کسی نزدیکی نمودن . || نقصان کردن . غایت نقصان کردن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.