کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرمی دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پشت گرمی داشتن به
دیکشنری فارسی به عربی
ثقة
-
پشت گرمی داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
لحم بدون دهن
-
با خوشحالى (گرمى) از استقبال كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل ال... بارتياح
-
جستوجو در متن
-
gramineous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گرمی، علفی، علف دار، علف مانند، دارای غلات
-
ruts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رات، عادت، شهوت، خط، روش، گرمی، رد جاده، اثر، خط شیار، شیار دار کردن، مست شهوت شدن، فحل شدن، گشن امدن، شور پیدا کردن، خط انداختن
-
rut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گودال، عادت، شهوت، خط، روش، گرمی، رد جاده، اثر، خط شیار، شیار دار کردن، مست شهوت شدن، فحل شدن، گشن امدن، شور پیدا کردن، خط انداختن
-
مقبب
لغتنامه دهخدا
مقبب . [ م ُ ق َب ْ ب َ ] (ع ص ) بیت مقبب ؛ خانه ٔ قبه دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). قبه دار : چو بر روی آب اوفتد آفتاب ز گرمی مقبب شود روی آب . نظامی .|| یکی از انواع سه گانه ٔ بسائط. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا)....
-
اخدود
دیکشنری عربی به فارسی
شيار , خياره , خط , گودي , جدول , کانال , خان تفنگ , () کارجاري ويکنواخت , عادت زندگي , خط انداختن , شيار دار کردن , مستي , شور , شهوت , فحلي , گشن امدن , گرمي , مست شهوت شدن , شور پيدا کردن , فحل شدن , رد جاده , اثر , خط شيار , عادت , روش
-
حمة
لغتنامه دهخدا
حمة. [ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (یعنی چشمه های آب داغ ) یکی از شهرهای حصار دار لفتالی میباشد. (یوشع 19 : 25). و دور نیست که همان حمام یا چشمه های گرمی باشد که بمسافت یک میل بجنوب طبریه واقع و همواره بواسطه آبهای کبریتش معروف بوده ، بموافق طب شست و شودر آن...
-
رمض
لغتنامه دهخدا
رمض . [ رَ م َ ] (ع مص ) گرم شدن روز. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). سخت گرم شدن روز. (از منتهی الارب ). شدت یافتن حرارت روز. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه ). || سوختن پای از گرمای زمین . (تاج المصادر بیهقی ). سوخته شدن پای از گرمی زمین . (زوزنی ). س...
-
زشت کردن
لغتنامه دهخدا
زشت کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خراب و تباه کردن . بد و نازیبا کردن . فاسد و قبیح کردن : وآنکه او خود کرده باشد باز چون ویران کندخوب کرده زشت کردن کار معنی دار نیست . ناصرخسرو.گرمی و سردی ترا هر دو مثال است از ستم زآن همی هر یک جهان را زشت و نازی...
-
تفسیدن
لغتنامه دهخدا
تفسیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) گرم شدن . (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گرم شدن و سوختن . (ناظم الاطباء). تبسیدن . تفتیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : چو خورشید تابان ز گنبد بگشت بکردار آهن بتفسید دشت . فردوسی .زبان بر گشادند بر یکدیگرکه اکنون ز گرمی ...
-
گرانی کردن
لغتنامه دهخدا
گرانی کردن . [ گ ِک َ دَ ] (مص مرکب ) سنگینی کردن . تثاقل . (زوزنی ). تثقیل . (تاج المصادر بیهقی ) : و علامت خلط بلغمی آن است که ملازه دراز شود... و سپید و سوزش و گرمی نکند، لکن گرانی کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || سرسنگینی . تکلف . مشقت . اذیت کردن ...
-
ذی پنبه
لغتنامه دهخدا
ذی پنبه . [ پَم ْ ب َ ] (اِ) صاحب آنندراج گوید: بعضی از شارحین نوشته اند که در ایران وقتی که یاران موافق به باغها میروند و ملاعبه میکنند و بر سر پا میرقصند از خوشی این لفظ را بر زبان میرانند و لغتی است که مسخرگان بر زبان میرانند و در کابل رسم است که ...
-
آبدار
لغتنامه دهخدا
آبدار. (نف مرکب ) شربت دار. ساقی . ایاغچی . و در این زمان خادمی که بکار تهیه ٔ چای و قهوه و غلیان است : بیوسف چنین گفت پس آبدارکه ای مایه ٔ علم و گنج وقار. شمسی (یوسف و زلیخا).ز یوسف پذیرفت پس آبدارکه گر بازخواند مرا شهریار... شمسی (یوسف و زلیخا).بپر...