کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گرداب کوچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گرداب کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
دوامة
-
واژههای مشابه
-
گنج گرداب
لغتنامه دهخدا
گنج گرداب . [ گ َ گ ِ ] (اِخ ) نام گردابی نزدیک دهکده ٔ دنکی از دهات ساری . (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 163).
-
گرداب بیگدلی
لغتنامه دهخدا
گرداب بیگدلی . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون ، واقع در 48000گزی شمال کنارتخته . هوای آن گرمسیری و دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی...
-
چشم گرداب
لغتنامه دهخدا
چشم گرداب . [ چ َ / چ ِ م ِ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حلقه ٔ گرداب . (آنندراج ) : زبان گردباد و چشم گرداب برطب ویابس شوق تو بی تاب .ارادت خان (از آنندراج ).
-
خانه گرداب
لغتنامه دهخدا
خانه گرداب . [ ن ِ گ ِ ] (اِخ ) موضعی است بفاصله ٔ 24500 گزی در شمال شهر قندهار بین خط 65 درجه و 45 دقیقه و 25 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 31 درجه و 6 دقیقه و 48 ثانیه ٔ عرض شمالی . (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2).
-
خواجه گرداب
لغتنامه دهخدا
خواجه گرداب . [ خوا / خا ج َ /ج ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. این ده در جلگه قرار دارد با هوای معتدل ، آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
چم گرداب
لغتنامه دهخدا
چم گرداب . [ چ َ گ ِ ](اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه ٔ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد که در 35 هزارگزی جنوب ملاوی و در کنار خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ صیمره . محصولش غلات و ...
-
جستوجو در متن
-
دوامة
دیکشنری عربی به فارسی
گرداب کوچک , چرخ زدن , جريان مخالف
-
eddy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، جریان مخالف، گرداب کوچک، چرخ زدن
-
خليج
دیکشنری عربی به فارسی
سرخ مايل به قرمز , کهير , خليج کوچک , عوعوکردن , زوزه کشيدن(سگ) , دفاع کردن درمقابل , عاجزکردن , اسب کهر , خليج , گرداب , هر چيز بلعنده و فرو برنده , جدايي , فاصله ز دوري , مفارقت
-
زورق
لغتنامه دهخدا
زورق . [ زَ رَ ] (معرب ، اِ) کشتی کوچک را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کشتی خرد. (منتهی الارب ) (غیاث ). سفینه و کشتی کوچک . (ناظم الاطباء). کشتی بسیار کوچک . کرجی . قایق . (فرهنگ فارسی معین ). کرجی . قُفّه . طَرّاده . ناوچه . بلم . لُتکا. قایق . غُرا...
-
ناوک
لغتنامه دهخدا
ناوک . [ وَ ] (اِ مصغر) (از: ناو + ک ، تصغیر و نسبت و شباهت ) ناوه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصغر ناو است . (برهان قاطع). ناو خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). || نوعی از تیر باشد و آن تیری است کوچک . و بعضی گویند آلتی است چوبین و میان خالی که تیر ن...
-
شمر
لغتنامه دهخدا
شمر. [ش َ م َ ] (اِ) حوض خرد و کوچک . (برهان ) (ناظم الاطباء). حوض . حوض کوچک و تالاب . (غیاث ) (ناظم الاطباء). آبگیر خرد. (آنندراج ) (انجمن آرا). آبگیر. آبدان . (فرهنگ اوبهی ). آبگیر. غفج . (لغت فرس اسدی ). آبگیر خرد و شاید بمعنی آبگیر بزرگ هم اطلاق...