کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کینة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کینه داشتن
لغتنامه دهخدا
کینه داشتن . [ ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب ) دشمنی داشتن . عداوت داشتن : همانا که کاوس بد کرده بودجهان آفرین را بیازرده بودکه دیوی چنین بر سیاوش گماشت ندانم چه زآن بی گنه کینه داشت . فردوسی .چو خواهد ز دشمن کسی زینهارتو زنهارده باش و کینه مدار. فردوسی .آ...
-
کینه ساختن
لغتنامه دهخدا
کینه ساختن . [ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) دشمنی کردن . خصومت ورزیدن . جنگ کردن : چنین داد پاسخ فرامرز بازکه با شیر درّنده کینه مساز.فردوسی .
-
کینه ستدن
لغتنامه دهخدا
کینه ستدن . [ن َ / ن ِ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) کین ستدن . کین ستاندن . کینه گرفتن . رجوع به کین ستدن و کین ستاندن شود.
-
کینه کشیدن
لغتنامه دهخدا
کینه کشیدن . [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) انتقام . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). انتقام کشیدن . (ناظم الاطباء). انتقامجویی کردن : اگر خشم نیافریدی هیچکس روی ننهادی سوی کینه کشیدن . (تاریخ بیهقی ).ارجو که زود سخت به فو...
-
کینه گرفتن
لغتنامه دهخدا
کینه گرفتن . [ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دشمنی به دل گرفتن . دشمنی دردل نهان داشتن . عداوت در دل پیدا کردن : چنین گفت هرگز که دید این شگفت دژم گشت وز پور کینه گرفت . (شاهنامه چ دبیرسیاقی ص 1359).مرا به گاه و به تخت تو هیچ حاجت نیست به دل چه ک...
-
کینه ورزیدن
لغتنامه دهخدا
کینه ورزیدن . [ ن َ / ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) خصومت داشتن . (آنندراج ) . دشمنی کردن . خصومت ورزیدن . حقد و عداوت داشتن : ضغن ؛ کینه ورزیدن . (منتهی الارب ) : جهان موافق امر تواست مگذارش که کینه ورزد با چون منی ز روی نفاق . خاقانی .کینه نورزند و حسد نب...
-
کینه ای
لغتنامه دهخدا
کینه ای .[ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) کینه توز. کینه جو. انتقام جو.
-
کینه پرور
لغتنامه دهخدا
کینه پرور. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) آنکه کینه ٔ دیگری در دل گیرد تا در فرصتی مناسب ابراز کند و انتقام گیرد : آن کینه پروری که ز بغض تو دم زندوآن خون گرفته ای که به کینت کشد رقم .محمد عرفی (از آنندراج ).
-
کینه توز
لغتنامه دهخدا
کینه توز. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) کینه اندوز. کینه کش . (غیاث ). کینه خواه . (آنندراج ). صاحب کینه و انتقام کشنده و تلافی بدی کننده . کینه توزنده . (ناظم الاطباء). کین کش . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جنگجو و کینه ور : زبهر طلایه یکی کینه توزفرس...
-
کینه توزی
لغتنامه دهخدا
کینه توزی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) کین توزی . انتقام جویی . انتقام کشی : خواری من زکینه توزی بخت از عزیزان مهربان برخاست . خاقانی .و رجوع به کین توز شود.
-
کینه جو
لغتنامه دهخدا
کینه جو. [ ن َ / ن ِ ](نف مرکب ) کینه خواه . (ناظم الاطباء). کینه جوینده . انتقام جو. انتقام کشنده . خونخواه . کینه جوی : بفرمود تا پیش او آمدندهمه با دلی کینه جو آمدند. فردوسی .و رجوع به کینه جوی شود.
-
کینه جوی
لغتنامه دهخدا
کینه جوی . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) انتقام خواهنده . انتقام طلب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتقام جو. انتقام کشنده : جز به مادندر نمانداین جهان کینه جوی با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا. رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).چنان همچو کیخسرو ...
-
کینه جویی
لغتنامه دهخدا
کینه جویی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) کینه خواهی . (ناظم الاطباء). انتقام جویی . دشمنی : عجب ناید ز خوبان تندخویی چنان کز مهر گردون کینه جویی . نظامی .کینه جویی روش احسان نیست هرکه احسان نکند انسان نیست . جامی .و رجوع به کینه جو و کین جویی شود.
-
کینه خواه
لغتنامه دهخدا
کینه خواه . [ ن َ /ن ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) بدخواه و بداندیش و تلافی کننده ٔ بدی . (ناظم الاطباء). منتقم . خونخواه . آخذ ثار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتقام جو : خبرشد به ترکان که آمد سپاه جهانجوی کیخسرو کینه خواه . فردوسی .همان مادرم را ز پرده...
-
کینه خواهی
لغتنامه دهخدا
کینه خواهی . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) انتقام و تلافی بدیها. بدخواهی و بداندیشی . (ناظم الاطباء). انتقام جویی : بی گمان شد که گور کین اندیش خواندش ازبهر کینه خواهی خویش . نظامی .چو هر یک جداگانه شاهی کنندز یکدیگران کینه خواهی کنند. نظامی .و...