کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوشنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کوشنده
/kušande/
معنی
کوششکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوشنده
لغتنامه دهخدا
کوشنده . [ ش َ دَ / دِ ] (نف ) جاهد. کوشا. ساعی . مجاهد. مُجِدّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : که این شاه توران فریبنده است بدی را همه سال کوشنده است . فردوسی .چو کوشش ز اندازه اندرگذشت چنان دان که کوشنده نومید گشت . فردوسی .هم از کودکی بوده خسرومنش ...
-
کوشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kušande کوششکننده.
-
کوشنده
دیکشنری فارسی به عربی
مجتهد
-
جستوجو در متن
-
منهمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] monhamek کوشنده.
-
تخشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [پهلوی: tuxšāk] [قدیمی] to(a)xšā کوشنده؛ کوشا.
-
تخشایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] to(a)xšāy(')i کوشایی؛ کوشنده بودن.
-
ذاهب
واژگان مترادف و متضاد
رونده، رهسپر، کوشنده
-
سخت کوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) saxtkuš کسی که کوشش بسیار کند؛ سختکوشنده؛ بسیارکوشا.
-
کوشندگی
لغتنامه دهخدا
کوشندگی . [ ش َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و عمل کوشنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوشنده شود.
-
مجد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mojed(d)) بسیار کوشنده ، کوشا .
-
جاهد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] jāhed جهدکننده؛ کوششکننده؛ کوشنده؛ کوشا.
-
تخشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: toxšā) (پهلوی) کوشنده ، سعی کننده ، کوشا.
-
پرتلاش
واژگان مترادف و متضاد
پرکار، ساعی، کوشا، کوشنده، مجد ≠ تنآسا، تنبل
-
ذاهب
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - رونده ، گذرنده . 2 - کوشنده .