کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم کم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کم کم
/kamkam/
معنی
اندکاندک؛ به تدریج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
dribs and drabs, gradual, gradually, piecemeal, imperceptible, imperceptibly
-
جستوجوی دقیق
-
کم کم
لغتنامه دهخدا
کم کم . [ ک ُ ک ُ ] (اِ صوت ) صدا و آواز کندن نقب و چاه باشد و آن را کم کم نقاب گویند. (برهان ). آوازکافتن نقب . (فرهنگ جهانگیری ). آواز شکافتن زمین و نقب به کنج خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا). آواز شکافتن زمین و نقب . گم گم . (فرهنگ فارسی معین ) : به...
-
کم کم
لغتنامه دهخدا
کم کم . [ ک ُک ُ ] (اِ) زعفران . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم هندی زعفران است . (فهرست مخزن الادویه ). || ریگ روان . (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمعنی ریگستان معرب قم گویند و معروف است . (آنندراج ). || قمقمه و کوزه و ابریق . ...
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹کمکمک› kamkam اندکاندک؛ به تدریج.
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹گمگم› komkom ۱. صدای کلنگ چاهکن هنگام چاه کندن یا نقب زدن.۲. (اسم) [قدیمی] ریگ روان.
-
کم کم
فرهنگ فارسی معین
(کُ کُ) (اِ.) ریگ روان .
-
واژههای مشابه
-
few-to-few service
خدمات کمبهکم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی خدمات در سامانۀ اتوبوسرانی که در آن مسافران را از تعداد کمی ایستگاه مبدأ به تعداد کمی ایستگاه مقصد انتقال میدهند
-
hypoplasia
کمرویشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کاهش تعداد یا رشد یاخته در بافت
-
oligospermia, oligozoospermia
کمزامگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ناکافی بودن شمار زامهها در منی
-
hearing loss 2, hearing impairment 2, hypoacusis/ hypacusis
کمشنوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] وضعیتی که در آن حساسیت شنوایی به درجات مختلف کاهش یافته است
-
hypohydrosis
کمعرقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کاهش شدید و غیرطبیعی تعریق بدن
-
undernutrition 2
کمغذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] هرگونه وضعیتی که باعث شود نیاز بدن به مواد مغذی و انرژی برآورده نشود
-
hypoactive
کمفعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دارای کمفعالی
-
hypoactivity
کمفعالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] حالتی که در آن فعالیت روانیـحرکتی فرد کاهش مییابد
-
hypolactasia
کملاکتازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کاهش میزان یا فعالیت زیمایه/ آنزیم لاکتاز در روده که به نابردباری لاکتوزی منجر میشود