کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمیچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کمیچه
/kamiče/
معنی
۱. (زیستشناسی) کرم شبتاب.
۲. (موسیقی) = کمانچه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمیچه
لغتنامه دهخدا
کمیچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کمان کوچک . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || به معنی کمانچه است که ساز معروف و مشهور باشد. (برهان ) (آنندراج ). کمانچه که می نوازند. (ناظم الاطباء). کمانچه . (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ فارسی مع...
-
کمیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kamiče ۱. (زیستشناسی) کرم شبتاب.۲. (موسیقی) = کمانچه
-
کمیچه
فرهنگ فارسی معین
(کَ مِ چِ) (اِمصغ .) 1 - کمانچة کوچک . 2 - کرم شب تاب .
-
جستوجو در متن
-
کمیچی
لغتنامه دهخدا
کمیچی . [ ک َ ] (ص نسبی ) کسی که کمانچه و کمیچه می نوازد. (ناظم الاطباء). منسوب به کمیچه . کمانچه زن . کمانچه نواز. (از فرهنگ فارسی معین ) : یکی کرباس چرخی داده کآن رانپوشد هیچ چنگی و کمیچی . سوزنی (از انجمن آرا و آنندراج ). || (اِ) جانوری است در شب ...
-
کرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karm] (زیستشناسی) kerm هر جانور بیدستوپا و خزنده با بدن نرم و بیاستخوان، مانند کرم خاکی، زالو، و امثال آنها.〈 کرم ابریشم: (زیستشناسی) نوزاد کرمیشکل پروانه، با بدنی استوانهای و دارای حلقه که از برگ درخت توت تغذیه میکند و از...
-
یراعة
لغتنامه دهخدا
یراعة. [ ی َ ع َ ] (ع اِ) واحد یراع یعنی یک مگس شب تاب . (ناظم الاطباء). آنچه به شب چون آتش نماید.ج ، یراع . (مهذب الاسماء). کرم شب تاب . (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). کمچه که مگسی است شب تاب . (منتهی الارب ). یکی کمچه . یکی مگس شب تاب . یکی کرم شب تا...
-
چه
لغتنامه دهخدا
چه . [ چ َ / چ ِ ] (پسوند تصغیر) به فتح اول و عدم ظهور هاء در فارسی علامت تصغیر است . (در پهلوی ایچک ، ایچه ، ایزه ، ایزک ، ایجک ، ایژک نشانه ٔ تصغیر است ). (حواشی برهان قاطع چ معین ). چون در آخر کلمه درآورند افاده ٔ تصغیر کند مانند باغچه و طاقچه . (...
-
حباحب
لغتنامه دهخدا
حباحب . [ ح ُ ح ِ ] (ع اِ) کرم شب تاب . چراغله . آتشپزه . کرم شب افروز. کرم شب فروز. شب تاب . شب افروز.شب فروز. شب چراغک . آتشک . چراغک . کمیچه . کاونه . سراج اللیل . سوزنه . شب سوزنه . زنازاده . ولدالزنا. گی ستاره . عروسک . یراع . طیبوث . سراج القطل...
-
چمچمال
لغتنامه دهخدا
چمچمال . [ چ َ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام بلوکی است حاصلخیز از توابع کرمانشاهان که در سمت شرقی این شهر واقع است . ابتدای حد شمالی این بلوک از اول دربندی است که به تنگ دینور معروف است و این تنگ طوریست که نزدیک یک فرسخ راه از طرفین جبا...
-
مگس
لغتنامه دهخدا
مگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ). پهلوی ، مگس ، مکس ، مخش (فقط در تفسیر کلمات اوستایی ) بلوچی ، مکش ، مگیسک ، مهیسک (مگس ، ...